تا حالا کجا بودید!/ نماينده اين مردم، نماينده من و شما هم هست
در پي انتشار"نامه سرگشاده دوروزنامه نگار و فعال سیاسی به نماينده مجلس" يكي از فعالان سياسي اجتماعي منطقه، نامه اي را در اين خصوص به پايگاه خبري حرف شمال ارسال داشت.
در نامه و يادداشت حسين كياكجوري فعال سياسي اجتماعي منطقه غرب مازندران آمده است:
نامه آقایان مافی و لفوتی را خواندم.
حقيقتا پاسخ دادن به مكتوبات شما جليل القدران كاري بس دشوار است؛ هم از باب پاسخ به نامه ارسالی كه قطعا خط به خط جواب دادن به آن سخت است و هم از دريچه وسواس در نوشتن، كه رضايت دو بزرگ اهل قلم منطقه را نه در محتوا كه لااقل در فرم جلب كند.
مطالبم را با نقد از خودمان آغاز می کنم. عزيزاني در پاسخ به شما - نقل به مضمون - گفتند كه رد صلاحيت براي چندمين بار رخ داده و شما تا حالا كجا بوديد؟ چرا قبلا اعتراضي نداشتيد؟
اگر اشتباه نکنم قبلترها هم درخواست مشابهی برای استعفاء فرماندار (یا فرمانداران) هم مطرح شده بود. یعنی این موضوع مسبوق به سابقه است با این تفاوت که روزی این موضوع از فرماندار خواسته شده و حالا نماینده!
البته طرح این موضوع که "تا حالا کجا بودید" به نوبه خودش جالب است و موضوعات دیگری از این قبیل که سایر کاندیداهای ردصلاحیت شده در کجای نامه شما قرار دارند؟ آیا عجولانه تصمیم نگرفتید، درحالیکه میتوانستید تا اعلام نهایی نتایج صبر کنید؟ آیا در شرایط معکوس هم چنین نامه ای را می نوشتید؟ ليكن نميتوان سوال شما را به دليل سكوتتان در گذشته نفي كرد.
شايد مصلحتي در كار بوده است؟ يا بي خبري؟ يا اعتراض كرده ايد و رسانه اي نشده است؟
در هر حال شما، امروز معترضيد و اين حق طبيعي شماست.
با خواندن مطلبتان یاد دوستي در روزگار جوانی افتادم، دوستی كه روزگاري در نشريات همين مملكت قلم مي زد. مي گفت كه اگر به اندازه ميزي با ابعاد مشخص، براي حوزه بحث فضا داري؛ آنقدر روي آن موانع طراحي كن كه عبور از سطح ميز ميسر نباشد.
در متن شما بزرگواران هم موانع ِ اين نگارش زيبا به گونه اي طراحي شده اند كه گويي تنها استعفاي نماينده چاره كار است!
واژگان در متن، دومینو وار همدیگر را دنبال میکنند. این کلمات را مجدداً بخوانیم: سکوت در برابر ناحقي، صندلي و كرسي، وسوسه، رسم فتوت، جوانمردي، ابزار، نطق ها، نامه نگاري، وقَع، ضرورت، اقدام، قوي، رسم، جوانمردي، لوطي گري، داغي، نابخردانه، جوانمردي، عافيت طلبي، نامحسوس، نخبه، شريف، بازگشت، چالش، تاريخ، مزين، ستايش و سرآخر استعفا.
شاید به پیشنهادتان، تنها همین راه باقی مانده باشد ليكن اين گزينه تنها راه موجود نيست، شايد اصلا راه خوبي نباشد يا شايد مسيرهاي ديگري هم بتوان ترسيم نمود كه به هدف رسيد.
خواندن مطلب شما و دغدغه متعالي تان - ضمن افزايش اعتبارتان نزد اينجانب - نگاهم به شما را كمي تغيير داد.
مدت زیادی از گفتگوي زيباي بینتان در خصوص تعيين سرنوشت انتخابات توسط استخوان خرد كرده ها و عجيب بودن نتيجه انتخابات نگذشته است، اما حقيقتا حدس نميزدم بخواهید ايده هایتان را با گوناگون ساختن عاطفه ها به قصد بيرون كشيدن ارزش اضافه يا در اختيار گرفتن بازار عاطفه ها يا موازی سازی مسيرها عملی سازید.
ایده هایی که حالت خوشبینانه اش آرمان گرایی شما عزیزان است و بدبینانه اش خود تلاشیست برای حذف یک رقیب به بهانه حذف رقیبی دیگر!
طرح پرسشتان آنقدر عجيب بود كه من بگويم چرا فلان كانديدا - كه شايد اين رد صلاحيتها فرصت بيشتري به او مي دهد - براي رعايت رسم جوانمردي انصراف نمي دهد؟ چرا نامه اي نمي نويسد تا بگويد من اعتراض دارم و نامم را جاودانه مي كنم. اصلا اگر موافقید، بياييم همه كلبي مسلكانه زندگي كنيم! قهرمانانه، و به همه چيز پشت كنيم. آيا مشكلي حل ميشود؟
دوستان عزیز؛ نماينده اين مردم، نماينده من و شما هم هست. در حقيقت نماينده مردماني با گوناگوني روحيات كه نه يك جور ميپوشند، نه يك جور ميخورند و نه يكجور فكر ميكنند. انسانهایی در کنار هم که مثل هم نیستند. حال با اين گوناگوني و تنوع، چگونه ميتوانید نتيجه بگیرید كه نماينده بايستي استعفا دهد؟ آيا من (كه جزئي از مردم هستم) هم اينگونه فكر ميكنم؟
حتی اگر نماينده بگويد كه ميخواهد اين كار را بكند، من عين نامه شما را با قلم شكسته ام مينويسم و فریاد بر می آورم كه به خاطر اين مردم شريف اين كار را نكنيد.
مگر من نميدانم كه او پيگيري اين موضوع را كرده است؟ مگر براي تاييد همه كانديداها (در حد توان قانوني اش) تلاش نكرده است؟
هر چند تلاشهایی قبلی ما کاملا توطئه دیده شده، لیکن نماینده برای تایید ایشان از مجاری قانونی تلاش کرده است و آرزوی او و همه ما، پیروزی در انتخابات با بودن همه کاندیداهاست.
بعلاوه، حرفتان یعنی آن همه اتفاق خوب ديگر را نبينيم. آن همه تلاش براي رسيدن به نداشته هايي كه امروز داراي آن هستيم؟
آيا بهتر نيست، به جاي پيشنهادات (به زعم من) احساسي كه "مرجان و ماهی سپرده به تقدیر را نصیبی نرساند جز این شیار کف آلود"، موضوع رد صلاحيتها را پيگيري نماييم تا به نتيجه برسيم! آن هم از مجاری قانونی؟
برادران خوبم. نمیدانم هدفتان از نگارش آن متن چه بود لیکن با ایده تان موافق نیستم. ختم كلام اين است كه "بودن به از نبود شدن خاصه در بهار" است.
* حسين كياكجوري/ فعال اجتماعي سياسي
دسته بندی: اخبار ویژه
آدرس کوتاه خبر: