پایان عصر مرغ مسما و سلام بر اشکنه
حرف شمال| بقلم دکتر صلاح الدین هرسنی؛ برای کسانی که عادت به خوردن غذاهای لاکچری و غیر لاکچری یعنی غذاهایی چون: استیک، مرصع پلو، کباب راسته گوسفند و گوساله، کباب شیشلیک،کباب بره ممتاز،کباب چنجه،کباب برگ،جوجه کباب، کباب بختیاری، کباب کوبیده، ماهی اوزن برون، ماهی سفید، قزل آلا و این ایام نیز محتملا ماهی سالمون یا سیلور،مرغ کنتاکی، خروس، اردک و غاز، بوقلمون، مرغ مسما، زرشک پلو با مرغ، مرغ شکم پر ماهی شکم پر،ماهیچه با باقلی پلو، فسنجون، قورمه سبزی، قیمه بادمجون و سیب زمینی، آلو اسفناج،خورشت کرفس،لوبیا پلو،عدس پلو، تاس کباب،کباب تابه ای، دیزی،کله و پاچه،کشک بادمجون، سیرابی و شیردون، ماکارونی و کوکو سبزی،کوکو باد کوبه،کتلت،شامی،آش کشک رشته،آبگوشت، عدسی و لوبیا، املت و نیمرو و زیتون پرورده و انواع و اقسام فست فود ها و فینگر فود ها و نوشابه ها و این اواخر نیز (اکبر جوجه) و ساندویج فلافل کرده اند، قطعا خوردن غذایی چون (اشکنه) که متریال یا مواد اصلی آن پیاز داغ، سیب زمینی خورد شده نگینی به همراه کمی روغن و رب گوجه فرنگی است، بسیار سخت و بد ذائقه و بد مزاج و نچسپ و به قول برادرانمان در بلاد عرب لم یتچسبک خواهد بود.
اگر چه نحوه پخت (اشکنه) بسیار ساده است و نیاز به سر آشپز ندارد و هر آشپز (آماتوری) در منزل از تهیه و درست کردنش بر می آید، اما در برخی نواحی مانند (خراسان) مواد و متریال های دیگری چون (شنبلیله خشک خورد شده) و کمی هم (آرد) را به آن می افزایند و شاید برای لاکچری کردنش برخی هم تخم مرغ هایی را هم در آن بشکنند.
اما رایج ترین نحوه پخت آن به آب بستن پیاز داغ آغشته به سیب زمینی خورده شده نگینی به همراه کمی رب گوجه فرنگی است که در نهایت با تلیت کردن نان در آن و احتمالا ترشی و یا پیازی برای چاشنی در کنارش میل می شود.
البته با پروازی که از قیمت های مواد اصلی اشکنه یعنی (سیب زمینی و پیاز) در بازار های میوه و تره بار دیده می شود، طولی نمی کشد که همان اشکنه یا آبگوشت ساده خانگی بسیار حکم (من و سلوی) و (مائده آسمانی) را پیدا کند و غذایی نایاب شود.
اینکه اشکنه در شرایط حاضر و با توجه به تجربه ایران از دو موج (جهانی شدن) دوباره بر سر سفره های مردم باز گشته است،ریشه در کجا دارد و علت چیست؟ آیا نوعی دلتنگی گذشته و حس (نوستالژی) باعث هوس کردن خوردن این غذا شده است یا آنکه به کوچکتر شدن سفره ایرانیان و کاهش قدرت خرید مردم، صعود قیمت های اقلام غذایی و معیشتی ارتباط دارد؟
علت بازگشت اشکنه به سفره های ایرانی آن است که قیمت ها ترمز بریده اند و قیمت های گوشت و مرغ و ماهی تا فاصله 1000 پایی از ما فاصله گرفته اند و ما چاره ای جز تماشای پرواز آنها بر آسمان ها و بالای سرمان نداریم.
رفتن به بازار و تماشای قیمت حبوبات، میوه ها، خشکبار، گوشت و مرغ و ماهی و سایر تنقلات فقط و فقط حسرت بر دل می گذارد و حسابی روی اعصاب خانواده های ایرانی راه می رود.
از سایر ملزومات زندگی مانند سور و سات ازدواج، قصه خانه دار شدن که با داشتن وام مسکن به یک رویا تبدیل شده است و همچنین خریدن لوازم خانگی و خودرو، چیزی نمی گویم که یک قصه ای است (پر آب چشم) که دل ها را پر از خون می کند و سری دراز دارد و شاید به جهت یاد آوری این قصه های تراژیک و غمبار، مشمول لعن و نفرین خوانندگان گردم.
نکته آن است که چرا برای تصاعد و تزاید کمر شکن قیمت ها به رغم همه وعده ها از سوی دولت رئیسی و تیم اقتصادی اش تدبیری موثر و کارساز اتخاذ نمی شود و آنچه در تلویزیون و سایر رسانه های دیگر بابت قیمت ها گفته می شود، با واقعیت های بازار فرق و تفاوت دارد؟
فرق داشتن این قیمت ها شاید مثل همان خرید (گوجه فرنگی) سر کوچه (احمدی نژاد) باشد که ارزان تر از سایر میادین میوه و تره بار و بازار هاست. گویی قیمت ها بر سر کوچه (خانه رئیسی) رئیس جمهوری محترم ارزان تر از همه جا است و سبد ها خانوارها نمی تواند در سایر بازار ها (سرشار از تهی) باشد.
حال باید پرسید چه شده است که هنگامیکه روحانی سکان هدایت دولت را در پاستور بر عهده داشت، روزی هزاران بار درد و بلای رقیبان بر سرش کوبیده می شد و حال آنکه دولت رئیسی بر سر کار است، همه علت ها به توجیه و تفسیر ختم می شود و آرامش و ثبات و ارزانی به آینده وعده داده شده است؟ چراکه همان سیب زمینی که در زمان احمدی نژاد کیسه کیسه و البته تحت لوای (پوپولیسم) در دم خانه به مردم تحویل داده می شد، همانند قیمت مرغ و گوشت قیمتش به پرواز در آمده و حتی گاهی نایاب می شود؟
قطعا برای مردمی که موشک های کشورشان نقطه زن شده است و می تواند تل آیو، حیفا،برلین، پاریس، لندن و واشنگتن را در تیررس حملات قرار دهد و قطعا برای کشوری که اورانیم 60 درصدی غنی شده اش به 20 کیلو رسیده و کابوسی وحشتناک برای غرب گردیده است، غذایی چون (اشکنه) که مربوط به عهد عتیق است، زیبنده سفره مردم آن نیست و چه بسا که ممکن است با روند های پیش رو و پرواز قیمت ها، شاید همین اشکنه تبدیل به نعمتی بزرگ و نایاب شود و عیب و اشکالی هم ندارد که در دوران تحریم همین اشکنه نیز نصیبشان نشود و همچون مردم (یمن) نان خشک دستشان بگیرند و به جای لباس، لنگ بر بدن بپوشانند و درس مقاومت و ایستادگی را بیاموزند!!
فراموش نکنیم که روزگاری بزرگترین زرادخانه هسته ای متعلق به کشور چین بود، اما مردمش محتاج نان شب بودند و نان ها و غذاهای خود را می بایست از سطل های زباله و آشغال به دست می آوردند. حال اگر چه در حال حاضر زراد خانه موشکی ما ممکن است شبیه زراد خانه چین در آن روزگاران باشد، اما قطعا کشورما نه هفتمین بلکه اولین و بزرگترین کشور در زمره منابع زمینی است و مردمش لایق آن هستند که سفره آنان همانند وسعت منابع سرزمینشان پر رنگ و گسترده باشد.
دسته بندی: نظرگاه
آدرس کوتاه خبر: