گفتگو با یک دختر فراری ومعتاد مازندرانی/ لزوم تغییر شیوه مواجهه با آسیب ها
همه پاتوق های فروش مواد در ساری را می شناسد و با لبخندی سیاه و تلخ با افتخار می گوید که نقشه ساقی های مازندران را مثل کف دست بلد است و حتی می داند ییلاق و قشلاقشان کجاست.
بیست و شش ساله است اما انگار چهل سالگی مثل سیلاب از سرش گذشته. سمیه، معتاد به شیشه، کراک و بنگ است. خودش می گوید هر سه تا را مثل فرزندانش دوست دارد و از 18 سالگی و با کشیدن بنگ راهش به سمت اعتیاد باز شده است.
متولد نکاست، اما این روزها خودش را زنی بی سرزمین می داند و می گوید: فعلا که ساری هستم، ممکن است فردا بروم بابل ، بعد نوشهر و بازهم ساری، اما دیگر هرگز به نکا بر نمی گردم چون آنجا شهر کوچکی است و سال هاست که از رفتن من گذشته و حالا کم کم زخم زبان ها فروکش کرده است!
از او می پرسم آیا خانواده اش هم معتاد بوده اند؟
انگار نه انگار که چیزی پرسیده ام! خیره نشسته است و با دستش روی شن ها شکل هایی بی معنا می کشد که رمزگانش را جز خودش کسی نمی داند.
انگار حرفم تازه به گوشش رسیده باشد ، با تاکید می گوید: نه! پدرم یک بازنشته باآبروست و مادر هم بازنشسته فرهنگی، دو خواهر دارم مثل دسته گل، اما دوستان خوبی نداشتم، خارشان زیاد بود و تمام تنم را گزید.
می گوید نمی خواهد داغ خانواده اش با دیدن او تازه شود.
می پرسم ایا تا به حال دنبالش نگشته اند؟ آهی می کشد و می گوید پدرش گفته دیگر فرزندی به اسم سمیه ندارد، هرزگاهی با خواهرانش در تماس است اما بیش از 2 سال است صدای پدرش را نشیده.
سمیه شب ها را هرجا که پیش آید می خوابد. دیشب را در پارک قائم گذرانده و می گوید: خورشید که به لب تاقچه می رسد تازه به فکر می افتم شب را کجا بخوابم.
کارش گدایی است، اما اگر حوصله داشته باشد از لیف و سنگ پا گرفته تا حتی کتاب! را هم می فروشد تا خرج موادش تامین شود.
همه پاتوق های فروش مواد در ساری را می شناسد و با لبخندی سیاه و تلخ با افتخار می گوید که نقشه ساقی های مازندران را مثل کف دست بلد است و حتی می داند ییلاق و قشلاقشان کجاست.
من او را در کنار ساحل فرح آباد پیدا کردم و در میان غروب غم انگیز خزر از من فاصله گرفت تا شاید جایی خودش را بسازد برای ادامه این زندگی نکبت بار...
کاهش سن اعتیاد در دختران مازندرانی، همانگونه که مدیرکل امور بانوان و خانواده مازندران گفته یکی از جدی ترین چالش های اجتماعی پیش روست.
این روزها گرفتاری های اجتماعی آنقدر زیاد شده است که گویا مسئولان را سردرگم کرده، حال آنکه اگر مدلی مطالعاتی در دست داشتند می توانستند تکه های این پاذل به ظاهر مجزا اما در واقع یکپارچه را کامل کنند.
زنجیره ای از اتفاقات مثل طلاق، نبود پایه های تربیتی مناسب، بی توجهی خانواده ها به فرزندانشان در سنین حساس، تغییر سبک زندگی و ثابت ماندن شیوه های کنترلی و حفاظتی[ مخصوصا در مورد دختران جوان)، افزایش گستره توزیع موارد مخدر و به بازار آمدن انواع تازه ای که رویاها را کور می کند، از جمله اصلی ترین دلایل افزایش چالش هایی نظیر اعتیاد در بین جوان هاست.
زنجیره ای که به نظر می رسد سه سر اصلی داشته باشد: اقتصاد، فرهنگ و روانشانسی. هیچ دولتی بدون جدی گرفتن این سه حوزه در کنترل آسیب ها موفق نخواهد بود.
نهادهای دولتی و فرهنگی در کنار نهادهای حمایتی نظیر بهزیستی و کمیته امداد و نهادهای تنبیهی و قضایی هنوز هم شیوه های کلاسیک مبارزه با ناهنجاری ها را در دستور کار دارند. این شیوه ها اگرچه جسته و گریخته مورد واکاوی قرار گرفته و در برخی از نهادها مانند آموزش و پرورش تا حدودی(بسیار اندک) جدی گرفته شده است اما نگاهی کلان برای تغییر مزاج حاکمیت نسبت به ناهنجاری های اجتماعی در مازندران دیده نمی شود.
در مورد شخصیتی مانند سمیه، نه بیکاری، نه تربیت نادرست، و نه برخورد بد خانواده یا سوء مصرف مواد در آنها باعث ایجاد بحران نشده است، بلکه اصل عدم مراقبت درست و تربیت ناکافی سیستم آموزشی و اجتماعی برای تشخیص درست از نادرست دلیل اصلی بوده است.
هرچند در جوامعی که این سه بخش را جدی گرفته اند( مثل امریکا) هم شاهد انواع و اقسام ناهنجاری ها هستیم، اما نکته اساسی این است که آن جوامع بدون تغییر سبک برخورد با ناهنجاری ها امروز وضعیت به مراتب بدتری داشتند و اصلا این الگوها برساخته مطالعه بر حجم وسیعی از ناهنجاری هاست.
کاهش سن اعتیاد در میان دختران نه تنها یک هشدار بلکه واقعتی است که پیشتر از اینها نیز واضح بود. اینکه مسئولان این خطر را دریافته اند خوب است اما موفقیت آنجا اتفاق می افتد که برنامه هایی به جز کارگروه های خسته کننده، جلسات بی فایده با دستور العمل های اداری و مدیرانی کاربلد بر سر کار باشند.
با توجه به وضعیت فعلی مازندران در ناهنجاری های اجتماعی به نظر نمی رسد از دست دولت کار خاصی ساخته باشد، چراکه افزایش بیکاری و طلاق از جمله معضلات روشنی است که استانداری و نهادهای ذی ربط تا به حال موفق به حل آن نشده اند.
جدا از اینکه آنها توان و تخصص اش را دارند یا نه، مسئله اصلی این است که دولت ها به تنهایی(حتی اگر تمام امکانات را به کار بگیرند)هرگز موفق نخواهند شد و برای حل معضلاتی از این دست نیاز به عزمی اجتماعی و فرهنگی است.
شخصیت های اثرگذار فرهنگی، هنری و سیاسی مازندران باید وارد صحنه شوند و از طریق رسانه ها با جوانان به خصوص دختران جوان سخن بگویند. صداوسیما و رسانه ها نقشی چشمگیر در کاهش آسیب ها دارند اما نبود نقشه راهی مشخص آنها را نیز بی اثر کرده است.
سازمان های مردم نها د در این وضعیت بار اصلی کار را به دوش می کشند. در کنار آن به نظر می رسد موسسات، نهادهای فرهنگی خصوصی و باشگاهی ورزشی که عنوان فرهنگی را نیز یدک می کشند باید پای در میدان بگذارند.
این امیدواری که دیگر با کسی مثل سمیه روبرو نشوم حداقل تا چند سال آینده بی معناست، اما می توان امیدوار بود با تغییر نگاه در مازندران روزگاری برسد که چنین دخترانی انگشت شمار باشند، نه اینکه تعدادشان آنقدر زیاد شود که به مرحله هشدار برسد!
منبع: عبارت ـ رزیتا کیانی
دسته بندی: اخبار ویژه / اجتماعی
آدرس کوتاه خبر: