حرف شمال_ دکتر هادی کیادلیری: علیرغم تاکید موافقان تنفس جنگلهای شمال مبنی بر اینکه توقف بهره برداری چوبی به معنای رها کردن جنگل نیست بلکه در این مقطع علاوه بر حفظ طرح جنگلداری، باید مدیریتی جامع و مقتدرانه حاکم شود، اما مخالفین تنفس جنگلها همچنان اصرار دارند به افکار عمومی بقبولانند که استراحت جنگل از آسیبهای بهره برداری فعلی یعنی رها سازی جنگل!
دکتر هادی کیادلیری که یکی از مدافعین شناخته شده ی توقف بهره برداری چوبی از جنگلهای هیرکانی به شمار می آید طی یادداشتی، دیدگاه مخالفین تنفس جنگلهای شمال در ارتباط با قیاس جنگلهای تحت پوشش طرح جنگلداری و جنگلهای خارج از محدوده ی طرح را نادرست و غیرعلمی دانسته و از همگان درخواست کرده که چشم بر غارت این میراث طبیعی بگشایند.
علیرغم تاکید موافقان تنفس جنگلهای شمال مبنی بر اینکه توقف بهره برداری چوبی به معنای رها کردن جنگل نیست بلکه در این مقطع علاوه بر حفظ طرح جنگلداری، باید مدیریتی جامع و مقتدرانه حاکم شود، اما مخالفین تنفس جنگلها همچنان اصرار دارند به افکار عمومی بقبولانند که استراحت جنگل از آسیبهای بهره برداری فعلی یعنی رها سازی جنگل!
از طرفی، مخالفین تنفس جنگل های شمال قیاسی غیرعلمی و نادرست بین مناطق دارای طرح جنگلداری و عرصه های خارج از طرح را طلب میکنند در حالیکه از ابتدای شروع طرح جنگلداری، مناطقی که برای آنها طرح تهیه شد وضعیت کاملاً بهتری داشتند و از چوبدهی مطلوبی برخوردار بودند (که در غیر اینصورت برای این جنگلها طرح تهیه نمی شد) همانطوریکه مناطق بدون طرح بدلیل چوبدهی کم، همچنان فاقد طرح و رها شده هستند. کسانی که چنین مقایسه ای را علمی و صحیح می دانند باید پاسخ دهند قیاس دو منطقه با چه پارامترهایی باید انجام پذیرد که بهتر بودن یا نبودن وضعیت دو جنگل تحت تأثیر عملکرد طرح جنگلداری اثبات شود؟ آیا دو منطقه از ابتدا شرایط یکسان و مشابهی داشته اند که حال با اجرای طرح جنگلداری، وضعیت مطلوبی به وجود آمده باشد؟ آیا در صورت در اختیار داشتن آمار و ارقامی مستند از وضعیت کمی و کیفی جنگل های تحت پوشش طرح جنگلداری، بهتر نیست که وضعیت فعلی این جنگلها با وضعیت پیش از اجرای طرح جنگلداری مقایسه شود؟
با گره خوردن طرح جنگلداری به تولید چوب، برای مناطق بدون طرح چگونه می توانند طرح تهیه می کنند؟ اگر در همین مناطق دارای طرح، چوبدهی جنگل به اتمام برسد در این صورت چگونه اجرای طرح جنگلداری را ادامه خواهند داد؟
این سوالات و ده ها پرسش دیگر همچنان بی پاسخ مانده اند و در عوض فقط بر قیاس نادرست و نخ نما شده ی مناطق دارای طرح و فاقد طرح، اصرار ورزیده و یا تقابل سازمان جنگلها و سازمان محیط زیست را پررنگ می کنند...
امروز تمام کسانیکه تلاش بر این دارند به جای ایجاد همکاری بیشتر این سازمانها، بر شکاف ها بیفزایند خواسته یا ناخواسته کمر به نابودی این سرزمین بسته اند.
چطور این دوستان چشم بر غارت این جنگلها بسته اند و حتی ادعای بهتر شدن وضعیت و افزایش سطح و.... را دارند؟!
در یک مناظره ای با یکی از همین مسئولین که در گذشته در یکی از مهمترین پست های سازمان بوده و در حال حاضر نیز از مخالفین تنفس است از ایشان شنیدم که در تایید عملکرد خود مطرح می کردند که از برداشت دو میلیون و پانصد هزار مترمکعب در سال به پانصد هزار متر مکعب رسیده اند و این مورد را از افتخارات می دانستند!! سوال این است که دو میلیون و پانصد هزار مترمکعب را بر چه اساسی برداشت کرده اند با کدام معیار و شاخصی؟!
از سال 1338 طرح های علمی اجرا کردیم و از همان سال اشتباه کردیم تا حال حاضر و همه جنگلبانان و متخصصین را فقط بعنوان حافظان اموال پیمانکاران تنزل داده ایم که بعد از چند سال با پیمانکارانی مواجه هستیم که اکثرا به همان تعهداتی که در قبال قطع درختان به آنها محول شده بود نیز عمل نکردند. خون همه جنگلبانان را نیز پایمال کرده ایم.