حرف شمال: دکتر رسول نوروزی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشت زیر به بررسی علل تغییر یافتن مدیریت و راهبری حرکتهای اجتماعی در جامعه ایران پرداخته است:
۱- پیشترها فعالیتهای اجتماعی در جامعهای دینی نظیر ایران غالبا توسط بدنه دینی مدیریت میشد که ذیل رهبری دینی ـ روحانیت به معنای عام آن ـ معنا مییافت. روحانیت در جامعه ایران همواره نشان داده است که از قابلیت بسیار بالایی برای بسیج عمومی برخوردار است. این بسیج عمومی و مدیریت جامعه ظهور و بروزهای متفاوتی داشته است. گاه تبلور آن در شرکتهای اسلامیه حاج آقا نجفی و حاج آقا نورالله اصفهانی و... است؛ و گاه در مدل تحریم تنباکو، گاه در حکم جهاد برای مقابله با روسها و گاه در دعوت از مردم برای تشکیل حکومت اسلامی و عبور از سلطه پهلوی، و یا بسیج عمومی برای مبارزه با تهاجم صدام علیه ایران و.... ظهور و بروز یافته است.
۲- در همه این موارد روحانیت راهبر بوده و مردم رهرو. پس از انقلاب اسلامی و بیشتر پس از دوران جنگ تحمیلی برخی معادلات ایجاد حرکتهای اجتماعی در جامعه ایران تغییر یافته است. شاید این امر به این دلیل رخ داده است که روحانیت به عالیترین سطح از مدیریت یعنی مدیریت سیاسی جامعه منتقل شده است و بسیاری از کارکردهای سنتی خود را به نهادهای مختلفی وانهاده است که در کنار نهادهای مرسوم در نظامهای سیاسی، نهادهای متفاوتی محسوب میشدند. وظیفه این نهادها ایجاد یک نظام اسلامی بود تا بتواند نیازمندیهای مردم تحت امر را مرتفع سازد. نهادهایی همچون جهاد سازندگی، کمیته امداد، سازمان بهزیستی، بنیاد مستضعفان، اوقاف، و... که کارویژه اصلی یا لااقل بخشی از آن حمایت از محرومان است. اما آنچه که پس از چهار دهه رخ داده است؛ حجم بسیار بالای تقاضای حمایتی است که نهادهای عریض و طویل حمایتی نیز قادر به برطرف ساختن آن نیستند؛ در نتیجه جامعه برای پاسخ به این نیازها در جستجوی مراجع جدید برآمده است. در این وضعیت است که ممکن است که یک هنرمند، یک مجری برنامه محبوب تلویزیونی، یک وزشکار، و یا هر فرد دیگری اقدام به پاسخ به این تقاضاها نماید. جستجوگری مردم برای یافتن مراجع حمایتی سبب میشود که فرد پیشقدم از قابلیتی برخوردار شود که بتواند حمایتهای چشمگیری از سوی طبقات مختلف جامعه جلب کند و با توجه به اطلاعرسانی که از خدمات ارائه شده خود ارائه میدهد میتواند مقبولیتی نسبی به دست آورد.
۳- نکته جالب توجه این است که این مراجع جدید از پایگاهی غیر از پایگاه سنتی جامعه ـ روحانیت به معنای عام آن ـ در حال شکلگیری هستند. معنای عام روحانیت یعنی اقدامات حمایتی که پیشتر از سوی مراجع عظام تقلید، حجج اسلام، ائمه جمعه و جماعات، خیرینِ از بازاریهای متدین و مسجدی و... که به نوعی تابعی از روحانیت محسوب میشوند که با انگیزه دینی و مذهبی ذیل امور حسبیه، انفاق، صدقه، اطعام، و ... اقدام به رفع نیازهای اجتماعی مینمودند. تفاوت پایگاه اجتماعی جدید با پایگاه اجتماعی سنتی در این است که محوریت مرجعیت جدید انسانیت و نوع دوستی است نه تدین ـ به معنای رسمی آن ـ . هر چند در الهی بودن این عمل که با انگیزه حفظ کرامت انسانی صورت میگیرد، مناقشهای وجود ندارد؛ اما این عمل بازتولیدکننده مرجعیتِ سابقِ اجتماعی نیست؛ یعنی در این وضعیت جدید حمایت از یک پروژه، به عنوان یک دستور صادر شده از فقیه اتفاق نمیافتد، بلکه به خاطر یک درخواست اجتماعی است که غالبا با حکمهایی نظیر الیوم.... حرام الی..... یا فلان عمل واجب و... یا با استعانت از آیات قران و یا راوایات یا سیره معصومین(علیهم السلام)، وعده غفران الهی، سعادت ابدی، شفاعت و... همراه نیست. بلکه صرفا یک درخواست اجتماعی است ـ جهت تاکیدـ که خواهان یک کمک انساندوستانه است. کمکی که علیالقاعده منشا ایجاد آن ناکارآمدی همان نهادهای دینی و رسمی نظام اسلامی است که از عهده وظایف خود به درستی برنیامدهاند. اوج تبلور این ضعف و نقصان در رقابتهای سیاسی نمایان میشود؛ و گزارهها وشعارهایی همچون ۹۶ درصد و ۴ درصد، و یا منجی محرومان و... نشانگان روشنی بر حجم بسیار بالایی از معضلات اجتماعی است.
۴- نمونههای فراوانی از اقدامات اجتماعی که منجر به نوعی مرجعیت و رهبری جدید در جامعه میشود را در محیط پیرامون خود شاهد هستیم. مثلا در رصد فعالیتهای چند ماه اخیر مخصوصا در ماه مبارک رمضان که علیالقاعده ایامی است که بیشترین فعالیت اجتماعی و فرهنگی روحانیت ظهور و بروز مییابد، چند کنش اجتماعی در سطح ملی را میتوان از طریق هنرمندان با برنامههای پرمخاطبشان مشاهده کرد. به عنوان مثال نجات زندانیان محکوم به جرایم مالی از طریق برنامه ماه عسل یکی از این موارد است. زندانیانی که با مبالغ مختلف از زیر یک میلیون تومان در زندان یک کشور اسلامی حضور دارند و منتظر معجزهای برای نجات از محبس هستند. توقع آن است که این معجزه در جایی خاص رقم خواهد خود که هم از انگیزه کافی و هم از توان پرداخت جرایم نقدی برخوردار است و هم علی القاعده وظیفه ذاتی آن است. این رهایی از محبس اگر از طریقی که شرع مقدس مشخص کرده است رخ ندهد ـ قطعا به سایر پایگاهها منتقل میشود. در این مسیر هرکس به این اقدام از طرق اجتماعی دست زند میتواند به عنوان مرجع اثربخش و ایجادکننده امید اجتماعی معرفی خواهد شد و مبانی ایجاد حرکت اجتماعی در جامعه را تغییر خواهد داد و سبب جابجایی در «قافله سالارها» خواهد شد.
۵- به عنوان نمونهای دیگر در صورتی که خروجیهای نهادهای رسمی از بعد شهرسازی و معماری اماکنی باشد که معلولین یک کشور اسلامی امکان بهرهمندی از آن را نداشته باشند، مشخصا جریانی که بتواند اماکنی خاص برای زیستِ حداقلی معلولین فراهم آورد و بتواند جامعه را برای ایجاد چنین مکانی بسیج کند از پتانسیل کافی برای رسیدن به جایگاه مرجعیت اجتماعی برخوردار خواهد شد. خندوانه، ماه عسل، دورهمی و سایر برنامههایی که هنرمندان از طریق آنتن صدا و سیما با مخاطبان خود ارتباط میگیرند و حتی سایتهای خبری که با سازمانهای خیریه و مردم نهاد همکاری میکنند و آنها را دعوت به خیر میکنند به روشنی بر جابجایی در ساختارهای مرجعیت اجتماعی ـ قافله سالاری ـ دلالت میکنند.
۶-در این میان صدا و سیما هم گاهی اوقات با نیتِ نشان دادن نقش شعائر دینی در ارائه خدمات اجتماعی فرایند معکوسی را رقم میزند. به عنوان مثال صدا و سیما در پربینندهترین بخش خبری خود مثلا ۲۰:۳۰ نشان میدهد که در زاغهها و حلبیآبادهای اطراف استان فلان فقط روز عاشورا یا ایام شهادت حضرت امیر(ع) و... است که غذای گرم و سالم به محرومان و حلبینشینان و... جامعه میرسد و به نحو کاملا شرمآوری تلاش دارد برکات این ایام الله را نمایان سازد و نشان دهد که مرجع محرومیتزدایی، مذهب و شعائر دینی است. در حالیکه چنین گزارشهایی پیامدهای منفی آن بیش از پیامدهای مثبت است؛ زیرا کارکرد عاشورا، لیالی قدر، عید فطر و... صرفا غذای گرم رساندن به محرومان و ایجاد سوژه برای تهیه گزارش نیست بلکه ریشهکنی ظلم و فقر و بیعدالتی است که علت این زاعهنشینی است.
۷- تغییر مرجعیت جامعه یک فرایند است و در صورت جابجایی از یک نهادی به نهاد دیگر، امکان بازگرداندن آن به آسانی امکانپذیر نخواهد بود و با ابزارهای رسمی نمیتوان تغییری در این امر ایجاد کرد بلکه صرفا با رفتارهای واقعی است که این مرجعیت اجتماعی محقق میشود. شاید بتوان گفت که تفویض مهمترین علتی است که سبب شده روحانیت از مدار رهبری اجتماعی برای ایجاد حرکتهای اجتماعی نظیر انفاق، اطعام، صرفهجویی، حمایت از مستضعفین و محرومان، رفع فقر، فساد، اشتغال، ازدواج، تحصیل و... فاصله بگیرند. تفویض در گام نخست چنانچه که گفته شد، در قالب نهادهای رسمی و جدید صورت گرفت و در گام دوم توسط گروههایی از جامعه که تبدیل به گروههای مرجع شدند و سهم قابل توجهی از جریانسازی اجتماعی را برعهده گرفتند. نهادهای رسمی ارائه دهنده خدمات اجتماعی به مرور جایگاه خود را در ارائه خدمات اجتماعی از دست دادند که بخشی از آن به علت سو مدیریت و بخشی دیگر به علت حجم بسیار بالای تقاضا رخ داده است و ازاین رو این نهادها نتوانستند شکاف میان فقیر و غنی را بسامان کنند و از کارویژه اصلی خود عقب ماندهاند. همین امر سبب شد که در کنار این نهادها، شاهد شکلگیری جریانهای اجتماعی باشیم. جریانهایی که میتوانند در یک شب از مخاطب میلیونی خود، رقم قابل توجهی کمک مالی برای آزادی زندانیان، طراحی اماکن برای معلولین، و... جمعآوری کنند تا آنچه که نهادهای رسمی امکان برآورده ساختن آن را ندارند را به آنها عطا کنند. از این رو قابل پیش بینی است که این رخدادها سبب خواهد شد که جریانهای اجتماعی جدید جایگاه متفاوتی در این قافله عاطفه و نوعدوستی را کسب کنند؛ زیرا این همراهی جامعه به روشنی نشان از سطح اعتماد مخاطب به فرد و جریان مورد نظر است که حاضر است در چنین سطح گسترهای به همراهی با آن اقدام کند. قوامبخشی متقابل میان این دو کنشگر یعنی رهبر و رهروِ کنش اجتماعی، سبب خواهد شد که هویتهای اجتماعی متمایزی نسبت به قبل شکل گیرد که عوامل تعینبخش این هویت تفاوتهایی نسبت به متغیرهای سنتی خواهند داشت.
۸- جریانی که اهتمام به پرداخت جریمههای مالی زندانیان زیر یک میلیون تومان و بیشتر از آن میکند و خانوادههای متلاشی شده را مجدد گردهم میآورد، قطعا قافله سالار خواهد بود. ایکاش در یک جامعه دینی مثل ایران روحانیت آگاه، متعهد و دلسوز شیعه ـ به معنای عام آن ـ عهدهدار پرکردن خلاءها و تقاضاهای ریز و درشت مردم جامعه خود باشد و از فرصت نهادهایی همچون صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران که در رژیم پیشین حسرت دقایقی از آن را داشتند بهره برند. شاید روحانیت، شان و وظیفهای برای خود ترسیم کرده است مانند تئوریپردازی برای جامعه عصر مهدوی(عج الله تعالی فرجه الشریف)، ساخت تمدن نوین اسلامی، و... که سبب شده است روحانیت در جایگاه متمایزی قرار گیرد و کارکردی بسیار متعالی از این گروه اجتماعی مطالبه شود. جایگاهی که بیت و مسجد روحانی را متمایز از کمیته امداد مینماید، و در نتیجه در یک پروسه چنددههای، انقلابی که برای محرومین و مستضعفین بود با پدیده حاشیهنشینی با گستره میلیونها نفری مواجه میشود تا آنجا که در مناظرههای انتخاباتی بخش قابل توجهی را به خود اختصاص میدهد. روحانیت میراثدار رسالت انبیای الهی است و همین میراثداری است که فارغ از تولید علم اسلامی روحانیت را پیشگام و پیشرو در عمل اسلامی می نماید. بیت عالم همواره، ملجا و پناهگاه طبقات مختلف جامعه بوده و بسیاری از کارکردهای سنتی روحانیت، می تواند نیازهای حیات اجتماعی دوره مدرن را برآورده سازد. تجربه برخی از علما در کشورهایی نظیر عراق، نشان داده است که همراهی مردم با علما صرفا در مقوله تقلید خلاصه نمیشود، بلکه برآورده ساختن نیازهای حیات اجتماعی نیز سبب همراهی مردم در امور اجتماعی خواهد شد.