حرف شمال/ یادداشت سردبیر*: هر بار که حادثهای در کشور رخ میدهد بهانهای می شود تا نداشته هایمان را بشماریم!
یک روز فروریختن پلاسکو، و یکروز زلزله و یکبار هم سیل ایام نوروز در استانها و شهرهایی که میزبان گردشگران هستند؛بعلاوه ی بحران های این روزهای جامعه ما؛ از بحران های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی فراوان گرفته تا تحصن ها و تجمعات کارگری و صنفی و اقتصادی؛ و بحران اخبار مایوس کننده ی اختلاس ها و دزدی ها و امثالهم !!

نبود اتاق رسانه ای بحران در کشور و استان ها و شهرستان ها باعث شده است تا قبل از آنکه مسئولان به خودشان بیایند و زیر فشار شدید افکار عمومی بتوانند تصمیم درستی برای انتقال صحیح خبر بگیرند؛ رسانه های نوین و یا به تعبیر دیگر زرد، با کمترین تجربه و شاید فقط برای جمع آوری عضو و مخاطب بیشتر، دست بکار می شوند و چنان شایعاتی راه می اندازند و گاه خبرها را چنان وارونه به خورد مخاطب می دهند که دیگر هیچ قدرتی هم نمی تواند آنرا از اذهان پاک کند!
شایعه جایی شکل میگیرد که خبر نباشد؛ و یا خبر باشد و بدرستی مدیریت و منتشر نشود! اینجاست که هرکسی خود را خبرنگار میداند و شایعه ای ایجاد میکند که توسط مردم منتقل و دست به دست میشود.
هر وقت بحران هایی طبیعی، غیرطبیعی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و مسائل این چنینی رخ میدهد دوباره تکرار مکررات به راه می افتد که شکل گیری یک اتاق فکر برای مدیریت بحران ها ضرورت دارد؛ اما ضرورت این مساله در روز بحران شکل می گیرد و بلافاصله پس از پایان بحران به فراموشی سپرده میشود!
معلوم نیست این موضوع چقدر باید تکرار شود تا ما درس بگیریم؟ مبحثی که متاسفانه هیچگاه حاضر به انجام آن نشدهایم! و نمیدانم چه کسی پاسخگوی هزینه های تکرار شایعات و بحران حاصل از آن است و چه کسی در این کشور باید پاسخگوی نپرداختن به این مساله باشد که چرا ما یک اتاق رسانهای بحران نداریم؟
نبود اتاق فکر یا اتاق رسانه ای بحران در بسیاری مواقع باعث سیاست زدگی هایی در بحران شده است که جمع کردن آن خیلی سخت تر از مدیریت خودِ بحران است! سیاست زدگی، امروز تمام ابعاد زندگی ما را در برگرفته است! بدترین رفتاری که میتوان از رسانههای نوظهور و زرد در شرایط بحرانی مشاهده کرد، دامن زدن به این سیاست بازی است که در بحران رسانه ای بوجود آمده در حادثه کشته شدن همسر دوم محمدعلی نجفی؛ وزیر اسبق آموزش و پرورش؛ شهردار سابق تهران و مشاور اقتصادی رئیس جمهور تدبیر و امید! شاهد آن بودیم و هستیم!

حوادثی از این دست همانند آب گل آلودی است که هرکس تلاش می کند ماهی خود را از آن بگیرد، این قبیل حوادث محل خوبی هستند برای تسویه حساب های جناحی، خرده حساب های شخصی و عقده گشایی های سیاسی! زمانیکه این بازی های سیاسی آغاز میشود، شایعات، گمانه زنیها و اطلاعات نادرست بر تصمیم گیری مدیران سایه می اندازد و تمرکز مدیران را از اتخاذ تصمیم های دقیق و درست خارج میکند و گزینه های اقدام را بیش از پیش به سمت بازی های سیاسی سوق می دهد که شاید در برخی موارد حیثیت و کلیت نظام را آسیب زده باشد! و یا حقی را ناحق؛ و ناحقی را حق کند!
سواد رسانهای فقط مهارتی درباره رژیم مصرف رسانهای و یا تفکر انتقادی و تولید محتوای رسانهای استاندارد نیست! اخلاق، تدبیر، تعقل و درک شرایط بحرانی همه و همه مواردی است که باید بیش از پیش به آنها فکر کنیم؛ و فقط در صورتی میتوان آنها را مدیریت کرد که اول برای تربیت و آموزش خبرنگاران بحران فکری کنیم و دوم اتاق رسانه ای بحران در کشور و استان ها و شهرستان ها تشکیل شود؛ و مسئولان نیز خبرنگاران را نه در حرف و شعار؛ بلکه در میدان واقعی، به عنوان چشم سوم و بینای جامعه و بعنوان بازوان خود ببینند و به هشدارها و تذکرها و مشاوره های آنها توجه کنند و اهمیت دهند؛ نه اینکه همانند بحران ۲سال پیش آتش سوزی جنگل های پیله کوه در بخش مرزن آباد و شهرستان چالوس در ابتدا تکذیب شود و پس از ۳ روز تازه رئیس کمیته بحران شهرستان به هشداری برسد که خبرنگار در اولین ساعت اتفاق اعلام کرده بود!! و منجر به از بین رفتن و سوختن ۱۲ هکتار از جنگل های نازنین شمال کشور در آتش بی تدبیری و خودهمه چیز پنداری مسئولان بسوزد!! امید است اینبار بشنوند و بکار گیرند و رندانه راه فرار به جلو را نگزینند!! / *سردبیر: محمدصفرلفوتی
