حرف شمال/محمدصفرلفوتی*: انتشار خبر و فیلم هایی کوتاه مبنی بر جنگ میان گاوهای نر در یکی از روستاهای شهرستان چالوس از غرب استان مازندران، نشان داد برخلاف تصور، دوره جنگ خروسهای لاری و جنگ سگ ها و ورزا جنگی و امثالهم که زمانی برای گذراندن وقت و فراهم کردن ساعات به اصطلاح مفرح انجام میشد، به پایان نرسیده و خیلیها هنوز هم برای وقت گذرانی، حیوان آزاری را به هر چیز دیگری ترجیح میدهند. ظاهرا باید سخن از ناجوانمردی فرنگی ها را به گوشه ای بگذاریم و به سراغ هم وطنان و همولایتی های دل رحم خود با سابقه فرهنگی چندهزار ساله که همیشه مایه مباهات بوده برویم!
«ورزا یا ورزو جنگی» ("ورزا" Varzaa در گویش گیلانی و "ورزو" در گویش مازندرانی ) جنگی تن به تن بین دو جاندار اصیل و پرفایده (بزرگترین گاو جنگی جهان، وزن به طور متوسط حیوان: ۱۶۰۰ کیلوگرم، حداکثر وزن حیوان: بیش از ۱۸۰۰ کیلوگرم، متوسط طول بدن حیوان: ۲٫۹۹ متر) گونه ای از گاو با کوهانی برجسته و به اصطلاح محلی ها "گاو جنگی" یکی از تفریحات و رسوم غلط رایج در نقاط مختلف کشور است که همچنان در بین مردم استانهای شمالی گیلان و مازندران و برخی استان های دیگر دایر است! وادار کردن گاوهای نر به جنگی بی دلیل و خونین و یک مبارزه نا خواسته همچون دو گلادیاتور، تفریحی که منجر به زخمی و گاه کشته شدن گاوها میشود و مردمی که در نهایت خونسردی، بدون کمترین اعتراضی و گاه با شرط بندی بر روی گاو ها، این ماجرا را تماشا می کنند! در این جنگ ها قیمت ورزای قهرمان بالاتر میرود؛ یعنی این مسابقات جنبه تجاری هم دارد!
«ورزا جنگ» از گذشته های دور به هنگام فراغت از کارهای زراعت و کشاورزی و مناسبت های مختلف ترتیب داده شده است. قبل از مسابقه گاوهای نر را با آغشتن سیر خام به شاخ های گاو آماده می کنند تا ضربات شاخ موثرتر گردد!
صاحبان ورزاها دقت زیادی نسبت به این حیوانـات بکار میبرند و پس از آرایش دادن، ورزا را با طنابی که به دور گردن حیوان حلقه شده به میدان مبارزه می آورند و با بگردش در آوردن آنها در میدان مبارزه، ورزاها حمله ور می شوند و یکدیگر را می فشارند، گاوداران نزدیک آنها قرار گرفته و گاوهای جنگی خود را تحریک می کنند و جنگ آنقدر ادامه دارد تا یکی از ورزاها فرار کند، یا از حال رفته و بیافتد و یا اینکه شدیدا مجروح یا خونین و مالین از پای درآید و مقتول شود. امروزه در بعضی از نواحی شمال کشور این مسابقه برگزار می شود. گفتنی است نهادهای حقوق حیوانات به شدت نسبت به این مراسم اعتراض داشته و در پی لغو آن از سوی برگزار کنندگان محلی هستند.
همان طور که می دانیم طبق دستورات اسلام شرط بندی بر این عمل شنیع و به گفته فقها، آزار حیوانات در این شرایط، حرام است. اینکه در برنامه موردنظر شرط بندی انجام شده یا خیر، نمی دانم و قضاوتی در این مورد نخواهم کرد، ولی اصل حیوان آزاری، آن هم برای لحظاتی شاد بودن محکوم است!
براساس قانون، ضابطین قضایی می توانند به دلیل اینکه چنین جرمی در ملا عام انجام می شود و مصداق بارز جرم مشهود است بدون نیاز به شاکی خصوصی به ماجرا ورود و با آن برخورد کنند.
سال ۹۴ دیده بان حقوق حیوانات، با جمع آوری استنادات و اسناد لازم این مساله را در دست پیگیری داشت و نمی دانم به کجا انجامید.
اکثریت قریب به اتفاق مردم در سراسر دنیا و از جمله کشور ما، با داشتن مردمانی دلسوز و دلرحم، با دیدن صحنه های گاوبازی در اسپانیا به خشم آمده و در دل آرزو می کنیم بالاخره روزی فرا برسد که جلوی این حیوان آزاری تفریحانه گرفته شود. صحنه هایی که دیدن آن دل هر انسانی را به درد می آورد.
مگر تفاوت انسان با حیوان فقط در عقل و شعوری نیست که می باید انسان را از حیوان و دیگر مخلوقات پروردگار متمایز کند؟ پس یک انسان با عقل و شعور را چه می شود که برای لذت کوتاه خود و تفریحی تلخ و دردناک، یک جاندار دیگر که مخلوق خداست را به این حال و روز می اندازد؟ این عمل شنیع چه چیزی کمتر از سگ کشی یا پلنگ کشی و آهو کشی دارد؟ چگونه است که در گوشه ای از مملکت عزیزمان به اسم سنت دیرینه در روز روشن و به راحتی در ملا عام حیوان آزاری صورت می پذیرد و صدای هیچ کس هم در نمی آید؟ کدام قانون به انسان اجازه داده است که برای عیش و لذت لحظه ای خود، اینگونه موجود بی زبان خداوند را صدمه رساند؟ در ایران عزیز، بویژه استان مازندران و شهرستان های نوشهر، چالوس و کلاردشت، فعال محیط زیست و خبرنگار دلسوز طبیعت کم نیست، اما چگونه است که این بازی ناجوانمردانه تا به حال از هیچ تریبونی به گوش مسئولین نرسیده است؟ چرا جوانان این مرز و بوم به جای فعالیت های فرهنگی در راستای حفاظت از محیط زیست، به دنبال آسیب رساندن به طبیعت و جانداران آن هستند؟ آیا به راستی مشکلات موجود در زمینه شکار و صید و این نوع مسابقات حیوان آزارانه که کاملا مشخص نیست در کدام گوشه از سرزمینمان، همچنان رایج و در شرف وقوع است به دلیل ضعف در قوانین موجود و عدم بازدارندگی کافی آن نیست؟
زمانی که داستان سگ کشی در بسیاری از استانها مانند رشت، مشهد و شیراز، اوج گرفت و شهرداری ها کمر به نابودی نسل سگ بستند، معصومه ابتکار، رئیس وقت سازمان حفاظت محیط زیست کشور گفته بود: «حقوق حیوانات یک خلأ قانونی دارد. با اینکه در سازمان حفاظت محیطزیست قوانینی برای حیات وحش وجود دارد، اما درباره حقوق حیواناتی مانند سگ و گربه و... ، قانون مستقیمی در نظر گرفته نشده که در تلاش هستیم چارچوبی قانونی در راستای حمایت از حقوق حیوانات تعریف کنیم تا در زمان وقوع چنین مواردی تکلیف روشن باشد.» حتی شخصا در یک نشست خبری با حضور دادستان مرکز استان مازندران و مدیرکل حفاظت محیط زیست مازندران و دادستان شهرستان چالوس، به مبحث حیوان آزاری و همچنین سگ کشی توسط شهرداری ها اشاره کردم و مسئولان نیز بر این مهم تاکید کردند که حتما برخورد قاطعانه خواهیم کرد!
به نظر نگارنده، آگاه سازی مردم و جوانان برای حمایت از حیوانات و جلوگیری از اینگونه تفریحات آزاردهنده نیاز به تغییر نگرش بنیادی دارد و آموزش و فرهنگ سازی از سنین پایین یک امر مهم و اجتنابناپذیر است. در این راستا باید یک کار فرهنگی گسترده تر و آموزش زیربنایی تدارک دیده شود تا از این طریق فهم اکولوژیک و سواد محیط زیستی در سطح عموم جامعه به ویژه مقاطع تحصیلی پایین، پیشدبستانی و دبستان افزایش یابد و نسلی پرورش داده شود که با تمام جنبههای محیطزیست، که وابستگی زیادی به حیات و ادامه زندگیاش دارد، آشنا و راه و رسم نگهداری و حفاظت از آن را بداند.
اطلاع دارم که سازمان محیط زیست ۵سال است که به دنبال اختصاص دادن واحدهای منسجم درسی درباره مفاهیم محیط زیستی است و در این باره گفتگوها و رایزنی های فراوانی با وزارت آموزش و پرورش انجام داده ولی گویا مسئولان این وزارتخانه تمایلی به این کار ندارند! حتی در سال های اخیر انجمن حمایت از حیوانات در سطح کشور شکل گرفته که مدت نه چندان دوری است شعبه هایی از آن در برخی استان ها و شهرستان ها فعال شده ولی تنها راه اندازی تشکل های مردم نهاد، کافی نیست و نیازمند عزم همگانی و خودجوش برای مقابله با برپایی جنگ میان حیوانات است.
فرهنگ سازی باید جدی گرفته شود و بچهها باید یاد بگیرند عکس انداختن با لبخند کنار لاشه یک حیوان و انجام حیوان آزاری و یا تماشا کردن و انتشار آن در شبکههای اجتماعی نه تنها امتیاز محسوب نمیشود، بلکه وجهه اجتماعی افراد را در سطح جامعه پایین میآورد. اتفاق بدتری که در راستای جنگ خروس ها و سگها و گاوها رخ میدهد، اشاعه و گسترش آن در شبکههای اجتماعی مانند گروههای تلگرامی است. متاسفانه شبکه های اجتماعی پر است از فیلمها و عکسهای جدال دو حیوان، خروس جنگی، سگ جنگی، گاو جنگی... و تماشاچیان بیشمار محلی که همراه با فرزندان و کودکانشان با کف و سوت و هورا کشیدن مشغول مثلا لذت بردن از حیوان آزاری هستند! موضوعی که به عقیده من هر چه زودتر باید توسط دستگاه های قضایی و سازمان محیط زیست و دیده بان حقوق حیوانات پیگیری شود.
به امید روزی که در هیچ کجای دنیا هیچ موجود زنده ای زخم خورده خودخواهی ها و زیاده طلبی های اشرف مخلوقات خداوند نباشد! ان شاء ا.../ *سردبیر