صفحه نخست | سنگینی گرد و غبار بر شانه های زبان مادری مازندران/گفتگو با جلیل قیصری پژوهشگر زبان و ادبیات تبری

سنگینی گرد و غبار بر شانه های زبان مادری مازندران/گفتگو با جلیل قیصری پژوهشگر زبان و ادبیات تبری

حرف شمال: جلیل قیصری از پژوهشگران زبان و ادبیات تبری است که به بهانه روز جهانی زبان مادری گفتگو با این کارشناس ادبیات را با هم می خوانیم:
 
زبان دارای کودکی و جوانی و پیری و مرگ است و واژگان تازه، مانند جوجه ققنوس هایی از دل خاکستر زبان کهنه سر بر می آورند البته با بده بستان ها و تبادلات با زبان های دیگر اما زبان مازندرانی به دلایل گونه گون زایش و مرگ طبیعی نداشته است و بخش بزرگی از آن زنده به گور شده است تا جایش را به زبان پارسی و عربی و مغولی و...بدهد .برداشت نادرست نشود زبان پارسی زبان ملی ماست و همه ی اقوام ایرانی در حالی که زبان خود را دارند در زندگی و مراوده های مربوط به آن ،از زبان پارسی استفاده می کنند و این بسیار طبیعی است اما وقتی حرف از زبانی خاص می شود باید به سویه های مربوط به قوت و ضعف آن پرداخت و...زبان مازنی در آنسوی گردنه ی فئودالیته جامانده است و تنها در تکلم نا اصل و  ناقص و بی اصل و نسب  روزمره (که شاید بالای شصت و هفتاد درصد اش غیر بومی است و روز به روز از دایره ی واژگانش کاسته می شود در حالی که دایره واژگانی پدران ما بسیاران بیش از این بوده است ) ودر شعر نفس می کشد و در همین شعر هم تا زبان باز می کنیم به نوستالوژی و مناسبات شبان رمگی می رویم و برای پدیده ها و مناسبات نوین واژه نداریم و...همانگونه که گفته آمد زبان مادری زایش و مرگ طبیعی نداشته و ندارد و زنده بگور شده است برای این که از این زبان پاسداری کنیم باید واژگانی را که هنوز در خاک نفس می کشند بتکانیم و به گفت بیاوریم و از همین واژگان مادر، واژهای تازه بزایانیم و صد البته از دوره ی پیش دبستانی تا دانشگاه فرزندان مان را زبان مادری بیاموزیم و سعی کنیم این باور را در آنها به وجود بیاوریم که در گب و گفت روزمره از زبان مادری استفاده کنند در کنار زبان پارسی و...ما برای ساده ترین و دم دستی ترین مناسبات  روز مره واژه تبری بکار نمی بریم  مثلن برای سلام و تشکر، حتی و...شاید گفته شود سلام واژه ی جا افتاده ای است و در پارسی هم بکار می رود، بله، اما این واژه ای است که برایش معادل تبری داریم و یانزدیک به آن که واژه ی  اسکت است به معنای سلامت و چابک و پیچاک و قبراق و پابر جا و سر فراز ( که شاید برای برخی واژه ی لاتینی و یا غیر بومی و حتی خنده دار به نگر برسد !) با سکون الف و سین و در مازندران بویژه غرب آن بیشتر استعمال می شده تا آنجایی که بنده می دانم و ریشه ی اسکت باید اس به اضافه ی کت با شد و اس به معنای ایستادن و ایستایی و پا برجایی و کت و کد هم به معنای دیوار و خانه و آبادی است ما واژه ی کد خدا و کدبانو را داریم و این کت یاکد با زبر کاف در مازندران با کسره واگفت می شود و در جمع اسکت یعنی ایستا و پابر جا و آباد و سر فراز باشی و هم واژه ی الیش به زبر الف به معنای تشکر است ودر گذشته وقتی خبری خوش می شنیدند و یا در کاری پیروز می شدند می گفتند "الیش خدا"یعنی شکر خدا یا تشکر از خدا و این هم ممکن است اسم صوت باشد در موقع خوشحالی آه و هان و...به هر روی برای این کلمات عربی ما واژگان محلی داشتیم که فراموش شدند و جای شان را به عربی دادند و دلیل نازایی زبان تبری با همه ی انعطاف پذیری و نیروی وافری که دارد این است که واژگان جانشین از واژگان مادر زاده نشده اند چرا که واژگان مادر فراموش شدند و کلمات جانشین عاریه اند و ناخلف و ربطی به ریشه ها ندارند پس نازایشی زبان تبری به دلیل گسست از واژگان مادر است و فرزندان نامشروع خود نمی توانند فرزندان دیگری بزایند که از ریشه ها خوی و خصلت و صورت و محتوا و با معنایی گرفته باشند و این را گفتم تا بگویم  به جای کاربرد زبان  غیر بومی، می توانیم واژگان زنده به گور شده را از خاک بتکانیم و به زبان و ارتباط بنشانیم و از این ریشه ها واژگان تازه بزایانیم برای تبادلات و مناسبات و به گفت در آوردن اشیا و پدیده های نوین .ایدون باد

"وجیزه ای بداهه گونه در مورد برخی از ابهامات درچگونگی زبان تبری "

نبض و نفس و زندگی هر زبانی در گرو بده بستان ها و وام گیری و وام دهی آن زبان با زبان های دیگر است واگرچه بارها گفته ام و می گویم زبان تبری به دلایل گونه گون، مرگ و زایش طبیعی خود را نداشته و به زنده به گوری دچار آمده است و کلمات زنده به گور شده اش هنوز زیر خاک نفس می کشندو می شود بسیاری از این واژگان را از خاک بدر آورد و تکاند و جای گزین واژگان غیر آن کرد   اما این زبان هم، در بده بستان خود از دیگر زبان ها مستثنی نیست و کلمات بسیاری را از زبان های دیگر از دور دست تاریخ وام گرفته است و البته رنگ و بوی خود به آن داده است بعنوان مثال ما کلمات سیلک برای گوسفند یکساله و گوگ زا و جر یا گر و ننه و ننا و تنه و غول (گولا) و کلک ومولا...سومری و اشنافه ،اوج (سوس یا سبوس )،داز یا داس،دهره ،گالش،سالیک،کال،کمل، سانسکریتی وآبجی ، بای ، یرقه، قمچی ،شلاق و ....مغولی یا ترکی و استکان و نلبکی و سماور و...روسی و سماع و نهب و رعناو دمی و ...عربی و سد ها واژه ی آوستایی و پهلوی و سغدی و...داریم و بسیاری از این واژگان رنگ و بوی بومی گرفته اند چنانکه رعنا  عربی به زن گول و نادان در زبان عربی می گویند در حالی که در پارسی و مازنی به زن زیبا می گوییم و ترانه ی قدیمی با این نام داریم :

رعنا پش و من پشت سر ...

 و سماور را( تا آنجا که من می دانم روسی است )تا یاد داریم سمار می گفتیم و پیشینیان هم می گفتند و استکان و نلبکی(اگرچه نهب باید پهلوب باشد و استکان یا داستکان و نلبکی هم شاید پارسی ) که از دم دستی ترین اند و واژه ی سماع به معنای رقص را در دور ترین روستا بکار می بریم و کلمه ی نهب که همان نهیب است و...ممکن است بسیاری از این کلمات در اصل پارسی باشند یا مازنی که اعراب از ما گرفته اند و به نام خودبه ما داده اند اما کلمات عربی هم بسیار داریم که رنگ و بوی بومی گرفته اند و این نشان داد و ستد زبانی است و هیچ زبان سره ای در دنیا وجود ندارد و اگر قرار باشد به سره کردن تمامی واژگان تبری بپردازیم نخست این که امکان ندارد و دیم اینکه به مرگ این زبان رضایت داده ایم همانگونه که مرزهای یک کشور را نمی توان بروی کشور های دیگر بست از نگر سیاسی و اقتصادی و...زبان هم چنین نقشی را دارد و...اما این دلیل نمی شود که واژگان زنده به گور شده را که معادل بیگانه گرفته اند و هنوز زیر خاک نفس می کشند و پتانسیل و کارایی دارنددو رنگ و بو ی بومیت، از خاک نتکانیم و به جای گزینی کلمات بیگانه بکار نبریم و هم برای مناسبات و اشیا و پدیده های نو ظهور معادل نسازیم و از کلمات مادر کلمات نو، نزایانیم و...سد البته زبان مادری ما بصورت اصیل تر، اکنون در شعر و هنر نفس می کشد و در شعر هم سرقت ادبی و از روی دست هم نویسی نقل و نبات است و گاهی شعرهایی می خوانم در گروه های سد من یک غاز که از خواندن آن شرم می کنم از این همه دزدی آشکار و از این همه تقلب  و ضعف در خیال و تصویر و فرم و محتوا و کلیشگی تمام عیار و...جالب اینجاست که کارشناسان ادبی مازندی در مقابل این گونه کارها چه راحت سکوت می کنند و عافیت طلبی و محافظه کاری و نزول پسندی و... رای به دروغ و یا پسند پوپولیستی شده است کار برخی از این جماعت و...اگر در فکر زبان مادری هستیم باید این زبان را در تمام زمینه ها احیا کنیم و مصالح شعر و هنر زبان است و اگر زبان را در حوزه ی هتا(حتی)ارتباطات قوی نکنیم نمی توانیم در شعر نو آوری داشته باشیم چون، شعر اگرچه جهان خود را می سازد اما برخاسته از زندگی است و اگر زبان زندگی مصالح عاریتی داشته باشد زبان شعر هم چنین خواهد بود و...چرا یک نامه ی ده خطی به زبان مازنی نمی توانیم بنویسیم و یک کارت عروسی (آرسی ) که چند سال پیش دوستی از من خواست و کارت اروسی اش را به زبان مادری نوشتم و کار قشنگی کرد این دوست و...کلیشگی را نقدکنیم به زبان علمی و با احترام  و سارقین ادبی رابه صورت خصوصی گوشزد کنیم و اگر کارگر نیفتاد ... بنمایانیم که دزدی تفکر و شعر از دزدی گاو و گوسپند زشت تر است اما این را هم بخاطر داشته باشیم که زبان تبری هم کلماتی را از دیگر زبان ها وام گرفت و به رنگ و بوی و بومیت خود در آورد مثل همه زبان ها و اگر برای واژه ای به طور ریشه ای معادل نداریم اما این واژه از سالیان دور رنگ و بوی بومیت گرفت ،چندان سخت نگیریم که این شاخصه ی همه ی زبان ها و فرهنگ ها در دنیاست .به امید پویایی و بالندگی شعر و زبان تبری .
4-12-1396, 20:32
بازگشت