Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /home/harfeshomal/public_html/engine/classes/jdatetime.class.php on line 445 Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /home/harfeshomal/public_html/engine/classes/templates.class.php on line 211 Deprecated: Array and string offset access syntax with curly braces is deprecated in /home/harfeshomal/public_html/engine/modules/sitelogin.php on line 103 نسخه قابل چاپ > آقای جهانگیری! از نسل من عذرخواهی کنید!!

harfeshomal News Agency
حرف شمال

اخبار ویژه / نظرگاه / خبر تاپ اصلی / کانال رویداد / اجتماعی / سیاسی
نسخه چاپی
کد خبر : 877
10-01-1403, 10:24
واکنشی به سخنان جهانگیری درباره‌ی دهه شصتی‌ها
آقای جهانگیری! از نسل من عذرخواهی کنید!!

آقای جهانگیری! به جای طلبکار بودن؛ از نسل جوان و پر از آگاهیِ من عذرخواهی کنید؛ و رندانه دنبال راه فرار به جلو نباشید!

حرف شمال: «محمدصفر لَفُوتی»، روزنامه‌نگار متولد دهه‌ی شصت *، در واکنش به سخنان اخیر معاون رییس جمهور درباره‌ی دهه شصتی ها یادداشتی نوشته است که با اندکی تغییر در پی می‌آید:

ما فراموش نکرده‌ایم که نسل من زمانی چشم باز کرد که هر روز از تلویزیون و رادیو آژیر سفید و قرمز پخش می‌شد! صدای زنده باد و مرده باد و چهلچراغ و قرآنی که سر هر کوچه به یاد شهیدی گذاشته شده بود، شنیده می‌شد!

ما فراموش نکرده‌ایم که کودکان هم سن و سال من، آن زمان، فارغ از هیاهوی جنگ و گرانی و کمبود و بیکاری و کوپن و صف نفت و… طلب دستی نوازشگر را داشتند، اما آن دست بدنبال شیر خشک کوپنی و صفی آنقدر گشته و خسته شده بود که حالا در گریبان فرو رفته بود!

ما فراموش نکرده‌ایم که نسل من  زمانی که جنگ تمام شد به مهد کودک رفت. بچه آنقدر زیاد شده بود که تربیتش، آزرده شدنش، در خود فرو رفتنهایش اصلا مهم نبود! نسل من به مدرسه رفت، مدرسه‌ها سه و گاه چهار شیفت کار می‌کردند و مدیران با هزار عشوه و غمزه کودکی را ثبت نام می‌کردند و همیشه هم کمبود معلم و نیمکت بود؛ کمبود کلاس بود و فشار آموزش و پرورش بر مدیران برای ثبت نام باعث شده بود مدیران انباری‌های انتهای مدارس را هم کلاس کنند و دانش آموزان را چرخشی هر هفته به آن کلاس بفرستند و چه کلاس سردی!

ما فراموش نکرده‌ایم که نسل من وقتی به سال آخر ابتدایی رسید مدارس غیر دولتی راه افتاده بودند و  بچه پول دارهای آن موقع! که همان شهر نشین‌ها بودند، به آنجا رفتند و بچه پول دارهای الان! که روستایی‌ها و زمین دارها و دامدارها بودند در همان کلاس‌های سرد ماندند!

ما فراموش نکرده‌ایم نسل من وقتی وارد دبیرستان شد با راه اندازی طرح نظام جدید سر در گم شد! نسلی که گویا برای شما و هم‌ نسلانتان همانند موش آزمایشگاهی بوده‌اند!

ما فراموش نکرده‌ایم که نسل من کنکور داد و گرچه کنکور و دانشگاه برای ما منبع کار نشد! ولی برای نسل شما سودهای کلان به بار آورد! و جیب دوستان شما در نقش کنکورچی‌ها و آموزشگاه‌چی‌ها و کتاب کنکورچی‌ها، پر از پول شد!

ما فراموش نکرده‌ایم که نسل سرکش و عقده‌ای و ناسپاس و ناشکر و خوشی زیر دلشان زده‌ی ما! نسل من وارد دانشگاه شد؛ همان نسلی که تجربه‌ی مدرسه‌های سه، چهار شیفته و کلاس‌های سرد و نظام آموزشی جدید را پشت سر گذاشته بود، همان نسلی که حالا از سد کنکور گذشته بود، در حالی وارد دانشگاه شد که دولت اصلاحات روی کار آمده بود! همه گفتند که شما چه خوشبختید! چون می‌توانید با یکدیگر صحبت کنید، چون می‌توانید از هم جزوه بگیرید و جزوه بدهید، چون می‌توانید آستین کوتاه و مانتوی کوتاه و شلوار جین بپوشید بی‌آنکه کمیته انضباطی شوید! و نسل ما برای استفاده از این تنها آزادی ممکن، به گرداب بی عشقی و پوچی و شهوت در افتاد…! براستی خوشبخت بودیم؟! شاید!

حالا از برکت وجود نسل ناشکر من، بازار پیام نورها و آزادها و دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی و اساتید آنان که هم نسلان شما از هرج و مرج مدیریتی شما و دوستانتان برای خودشان راه انداخته بودند سکه بود! دانشجویان ناسپاس! نیز برخی به فعالیت‌های سیاسی و برخی هم به سودای علم و تلاش برآمدند!

ما فراموش نکرده‌ایم که دانشجو آنقدر زیاد بود، اساتید هم نسل شما برای استاد راهنما شدن، خود را به مزایده می‌گذاشتند!و چه غمزه‌ها و عشوه‌ها که برای نسل من نداشتند! با نظر هم‌ نسلان شما، دانشگاه هزینه‌های تحقیقاتی‌اش را قطع کرد و بورسیه‌های تحصیلی کاهش یافت و در عوض مدام به تعداد دانشجویان تحصیلات تکمیلی و دکتری افزودید! و در همه این مراحل انگشت اشاره نسل شما بود که به صورتی اتهام گونه نسل من را نشانه می‌گرفت که «دانشجو هم دانشجوهای قدیم! ما شب و روز درس می‌خواندیم، ما شب‌ها زیر نور چراغ تیرک‌های برق و زیر نور فانوس درس می‌خواندیم، ما وقتی فعالیت سیاسی می‌کردیم پشت رژیم را می‌لرزاندیم! ما و ما و ما… اما شما چی   همه چیز را حاضر و آماده می‌خواهید و…!»

ما فراموش نکرده‌ایم که «بهمن فرمان آرا» برای ما فیلم ساخت و به  نسل من گفت نسل شما نسلی ضعیف و شکننده و مامانی است و با هر تلنگری ذلیلانه به گریه می‌افتید! و ما هیچ نگفتیم…! نمی‌دانم، شاید هم از بس نسل شما این حرف‌ها را در گوشمان خواند، پذیرفتیم ما نسلی هستیم که همه چیز را آسان و بی تلاش می‌خواهیم! چون به دور و برمان نگاه کردیم و دیدیم خب نسل شما راست می‌گوید!

نسل من یا دارد موسیقی‌های زیر زمینی مبتذل و متعفن سرشار از پوچی می‌خواند و یا بدنبال شهوترانی و مصرف مخدر و الکل است و یا اسیر فانتزی لوس افسردگی است و یا چون شبح در گذشته‌های خویش دنبال هویتی می‌گردد و ورق پاره‌های تاریخ را می‌جوید و […] و یا اینکه مصرف کننده‌ی صرف مارک‌ها است و اگر پول ندارد در حسرت مارک‌ها است و باز افسردگی و…!

آری؛ ما فراموش نکرده‌ایم که هیچ کس از هم نسلی‌های شما به روی خود نیاورد که چطور شد دانشجوی دانشگاه امیرکبیر که زمانی همه آرزوی ورود به آن دانشگاه را داشتند، درسش را تمام کرده و نکرده به ساسی مانکن پیوست…!

ما فراموش نکرده‌ایم که نسل من وقتی می‌خواست همچون نسل پیشینش ازدواج کند، به خاطر سوء مدیریت نسل شما، مسکن و کار نداشت! در نتیجه قید ازدواج را زد؛  و شما و هم نسلان شما به گوش ما زدید که چرا سن ازدواج بالا رفت و چرا لااُبالی‌گری افزایش یافت! و نسل ما در سوگ نشست، که چرا عشق بی بها و شهوت جایگیرش شد ! و پوچی ثمره‌اش!

ما فراموش نکرده‌ایم  نسل من وقتی که درسش تمام شده بود قصد کار کرد؛ می‌خواست به نسل‌های پیشینش و به شما و هم نسلان شما  که همیشه او را متهم می‌کند، ثابت کند که اهل کار است؛ و اما هرجا که رفت پیش از او اشغال شده بود و در نهایت مدرکش را چون بازیچه ای جلویش پرتاب کردند و به او خندیدند،  کار…؟!️ مهندسی کیلویی چند است…؟!️  مقاله چیست… ؟! کار فقط با پارتی…! کار فقط متعلق به آقازاده‌های نسل پیشین شماست!

ما فراموش نکرده‌ایم که وقتی که نسل من خواست وارد اقتصاد شود، شرکت‌های تعاونی ثبت کند، بهره بردار معادن و ذخایر کشور شود، به او گفتند همه‌ی اینها قبلا تقسیم شده است و به نام آقازاده‌های نسل پیشین شما ثبت است! ما فراموش نکرده‌ایم که پشت پرده‌ی بهره برداری از اکثر معادن کشور یا فرزندان وزرای هم ‌نسل شما هستند و یا خواهر زاده‌ها و برادرزاده‌های دوستان شما!

جناب آقای معاون رییس جمهور؛ حتما باز هم ایراد از نسل ما بود که جمعیت همسن او و تحصیلکرده‌های همسال او زیاد بودند و ظرفیت تولید کشور به دلیل عدم توانمندی شما و هم نسلان شما که ۴۰ سال است بر پشت میزهای برنامه‌ریزی‌های کلان کشور جاخوش کرده است، به اندازه‌ی جمعیت نیست! حتما تقصیر نسل ما بود که دولت در سال‌های شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» قرص ضدبارداری را ممنوع کرده بود تا امت اسلامی زیاد شوند! فقط نمی‌دانیم حالا که امت اسلامی زیاد شده چرا دیگر اسمش امت اسلامی نیست ؟!️ یا اراذل و اوباش است یا خس و خاشاک یا جریان فتنه و یا دانشجوهای لای پر قو بزرگ شده و تن پرور و یا به قول حضرتعالی دهه شصتی‌هایی که همه چیزشان مشکل دارد و مشکل ایجاد می‌کنند!

البته قشری هم خواهر و برادر؛ ناگفته نماند دسته‌ی آخر از همه‌ی مزایای امت اسلامی بودن، بهره مندند! احتمالا همه‌ی امکاناتی که پیش از بدنیا آمدنمان، توسط هم نسلان شما برایمان برنامه ریزی شده بود را اینان شامل می‌شوند؛ چون من اثری از ناکامی، تن پروری، بی کاری، نارضایتی و… در ناصیه اینان ندیده‌ام!  آری جرم ماست! ما دهه شصتی‌ها قسمت اضافی این امت اسلامی بوده‌ایم، از همان زمان مهدکودک تا حالا! اما این قسمت اضافی از قسمت اصلی بیشترند! خیلی بیشترند…؛ آری ما بیشماریم…!

البته هم‌ نسلان من نقش موثری هم در کشور داشته‌اند که گویا از چشم شما و هم نسلانتان دور مانده است. یادتان که نرفته یکدفعه در کشور طوفان شد و گرد و خاک به هوا خاست و همین نسل تن پرور، [چه هزینه‌ها که ندادند] تا شاید فایده‌ای داشته باشند! […] نسل ما اینگونه نقش ایفا کرد!

اما آنجا هم شما و دوستان و هم نسلانتان، نسل من را به عقلانیت و آرامش دعوت کردید! از سوی شمایی که ۴۰سال پیش انقلاب کرده‌اید! از سوی همان نسل برتر و شجاع و همه کاره و قیصرمآب پیشین که نگذاشتند اندکی شور و احساسات جوانی در شما به هدر رود و….انقلاب کردید!

آقای جهانگیری؛

ما فراموش نکرده‌ایم که نسل سرگشته من همان نسلی که رپ می‌خواند، همان نسلی که عمری به راحت طلبی متهم بوده، همان نسلی که تا چشم باز کرده از زمان جنگ تاکنون در صف همه چیز بوده، همان نسلی که دردمندانه در جستجوی یافتن پیشوایی یا لااقل معلمی شبه وار شریعتی را بدونِ توجه به عمقِ تخریبگرِ مطالب‌اش و عدم کنش در لابلای کتاب‌ها و سخنرانی‌هایش غیر منصفانه ارج نهاده و یا استخوان‌های نیچه را از قبر بیرون آورده و ورق زده و در التماس جرعه ای معرفت، بی باکانه خود را به سیلاب‌های مارکسیسم و کمونیسم و لیبرالیسم و بنیادگرایی مذهبی و اومانیسم و رمانتیسیسم و آنارشیسم و حتی ناسیونالیسم و…..زده دعوت می‌شود به صبر و سکوت!

ما فراموش نکرده‌ایم نسلی که گذشتگان و پدرانشان انقلابی را که شکوهمند می‌نامیدنش انجام دادند، خود را نسل سوخته بعد از انقلاب می‌دانند و برای یافتن مرحمی بر این سوختگی بدون توجه به رمزهای پشت پرده‌‌ی هم نسلان شما،  به دنبال شعار آزادی «خاتمی» رفتند و بعد از او نیز از «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی»، بدون اینکه قدرت و طاقت تحمل شنیدن اعمال گذشته‌اشان را داشته باشند، بتی ساختند که بخاطرش بسیاری از جوانانی که خود را نسل سوخته می‌دانستند تمام زندگی خود را نیز سوزاندند […] نسلی که بعضی‌هایشان همانند من بخاطر نوشتن حق و حقیقتی که دوستان شما و هم نسلان شما تاب تحمل خواندن و شنیدنش را ندارند با قلبی سوخته، اندیشه و فکر خود را در کنج خانه زندانی کرده‌اند و توسط هم نسلان شما از حق کار و تحصیل و زندگی محروم شدند!

ما فراموش نکرده‌ایم این نسل سوخته‌ی بعد از انقلاب را که همچون آتشی بر زیر خاکستر هستند، با ترفندی دیگر به مشارکت کشیدید و بدون اینکه بدانند دارند چه می‌کنند، با رای به «روحانی»،  بعد از آن با  رای به «لیست گام دوم و امید» ی  که بیش از نیمی از آنها، همان نسل قبلی‌ای هستند که همیشه انگشت اتهام گونه‌اشان به سمت نسل من بود،  به شما و هم‌ نسلانتان اعتماد و با انقلاب پدران [مرددشان]، بیعتی دوباره کردند!

آقای معاون رییس جمهور؛

شما و دوستانتان چه کرده‌اید در مقابل اعتماد نسل من؟! به جای اینکه  در برابر این همه نامهربانی از  نسل من عذرخواهی کنید، بازهم آنها را متهم می‌کنید و رندانه خود را تبرئه و دنبال راه فرار به جلو می‌گردید!

اما فراموش نکنید امروز گرچه هنوز بعضی از هم نسلان من در خواب غفلت که نه، به شعار‌ها […] دل خوشند، ولی بسیاری از آنها آگاه شده‌اند؛ این نسل متفکر و اندیشمند جوان ِ پر از آگاهی و دانش، در این سال‌ها راهی جز سکوت نیافته بودند و اندیشه‌های پر ذوق و پر مغزشان در حال خاک خوردن بود! و تنها شانه‌های این نسل بود که توانست صبر و سکوت را بر سر درد تحمل کند، صبر و سکوتی که تازیانه‌اش سخت‌تر و دردناک‌تر از سپر کردن سینه […] است! آری این تنها از نسل ما بر می‌آید، نه آنان که ما رامتهم کرده‌اند و خود خلاف این ره را پیموده اند! اما این سکوت نسل من دیگر در حال ترکیدن است!

خود را به نشنیدن نزنید و صدای اعتراض واقعی نسل من را بشنوید که فریاد می‌زنند و سهم زندگی خودشان را از نسل پیشینی که در این سال‌ها به جای مدیریت و گره‌گشایی از مشکلات، به فکر [منافع خود] بوده‌اند، درخواست می‌کنند! و اگر خود را به نشنیدن بزنید، دیر یا زود سکوت اعتراضی نسل من شکسته و تبدیل به دریایی طوفانی خواهد شد که دیگر کاری از نسل شما بر نخواهد آمد! هرچه زودتر از نسل من عذرخواهی کنید و به جای متهم کردن، به فکر راه چاره برای برون رفت از مشکلات و معضلاتی باشید که سوء مدیریت نسل شما باعث پیدایش آنها شده است! *سردبیر



بازگشت

©2015 harfeshomal.ir All Rights Reserved