حرف شمال: در هنگامه انتخابات ریاست جمهوری، آسیب شناسی ادوار مختلف و رفتار فعالین سیاسی و احزاب، برای نیل به پیروزی ، میتواند امری مهم باشد. نقد از درون هر مجموعه ای ، در صورتیکه ظرفیت پذیرش آن وجود داشته باشد، بسیار حائز اهمیت است! در همین راستا "محمدعلی ترک پیچلو" طی نگارش یادداشتی با عنوان "نقد از بيرون / نقد از درون در جامعه و امر روزمره" به بررسی عملکرد و رفتار مجموعه اصلاح طلبان پرداخته است:
در سالهای پس از جنگ و در دوران سازندگی ، كشور و فضای منطقه به تَبع آن وارد یك فضای اجتماعی جدیدی شد و در این فضا،گروههای سیاسی هر كدام حول یك هسته مركزی قدرتمند شكل گرفته و فعالیتهای جدید خود را شكل داده كه در آینده كشور نقش مهمی ایفا كردند .در گذار از دوران سازندگی و نقدهای درون جناحی،اصلاح طلبی یكی از هسته های جدیدی بود كه بنا به نیازهای جامعه ی آن زمان تشكیل شده ،لایه های بسیار زیادی حول این هسته مركزی شكل گرفت و به نوبه خود، طیف های وسیعی از جامعه را در خود جای داد كه تبلور آن خواسته ها را در دوم خرداد می توان مشاهده كرد .
با فاصله گرفتن از دوم خرداد و گذر از آن سالها ، كماكان مطالبات مردم و جامعه ادامه داشت و در همین حین بطور موازی جابجایی لایه ها حول هسته مركزی اصلاحات بواسطه قدرت طلبی و سهم خواهی جابجایی هایی بین لایه ها اتفاق افتاد . در این بین برای آنكه بهتر به جابجایی لایه ها و تاثیرات آن در آینده منطقه و كشور پی ببریم باید دست به آسیب شناسی لایه ها زد .
اگر بخواهیم جریان اصلاحات را بمانند لایه فربهی از جامعه ببینیم، باید به بدیهی ترین اصل آن توجه كنیم كه شامل دو قسمت مجزا و در عین حال همزیست بوده كه بعدتر از حالت همزیستی خارج شده و بایستی آن را ذیل تعریفی جدید از این همزیستی ارائه كرد كه این دو عبارتند از برابر انگاشتن جامعه بمثابه موجود زنده است، جامعه یی بمثابه موجود زنده حول خواسته های جامعه پیرامون امر روزمره و تلاش برای جامعه بهتر كه اصلاحات نامیده میشد و همچنین آن دسته از تشكل های سیاسی كه خود را مجری این تلاشها معرفی كرده و خود را اصلاح طلبان می نامند كه البته بین این دو باید تمایز قائل شد. .
با تفاوت قائل شدن بین این دو، با دو گونه مواجه هستیم، یكی سوژه یا اصلاحات و بطور واضح تر جامعه ای كه می اندیشد و باز تولید می كند و دیگری ابژه یا تشكلی كه حیات خود را از سوژه می گیرد. حال ما با دو گونه موجود زنده ی متفاوت مواجهیم:( ١-)جامعه بواسطه زنده بودن و پویا بودن همانندموجود زنده است و (٢-)جامعه ایی كه اندیشمندانی دارد و به واسطه داشتن این اندیشمندانِ آینده نگر، بمثابه موجود زنده یی به نام انسان-كه متفاوت است با سایر موجودات زنده . سایر موجودات زنده با انسان یك تفاوت بنیادین دارند و آن هم اینكه موجودات زنده در زمانی كه با مشكلات و مسائل روبرو می شوند یا قادر به حل موضوع هستند و ابقاء می شوند و یا قادر به پاسخگویی به مشكل نبوده و منقرض شده و از بین می روند ، در حالیكه انسانها با قرار گرفتن در برابر مشكلات بواسطه توانایی بیرون قرار گرفتن از مسئله و نگاه از بیرون و پرسشهای انتقادی قادر به حل موضوعات و مشكلات بوده و باقی می مانند.
با توجه به اینكه تنها جوامعی توانسته اند از سد مشكلات و گذرگاه های پیشرو در سده های اخیر عبوركنند و به عصر حاضر برسند كه توان بیرون آمدن از مجموعه و دیدن مشكلات از بالا را داشته و به همین منوالِ نگاه نقادانه ی بیرونی، توانستند خود را اصلاح و حیات آینده ی خود و جامعه را استمرار بخشند.
در كشور ما اصلاح طلبان/تحول خواهانِ منتقد(نام ها مهم نیستند و هر بر چسب و نامی را میتوان بر این عمل و فعل قرار داد) با درك شرایط جامعه مطالبات خود را حول محور اصلاحات در كشور كلید زدند و اصلاحات را در قسمت اجرایی در دست گرفتند.آنچه كه باعث بیرون افتادن و حذف اصلاح طلبان مجری از سیستم حكومت داری شده همان عدم اقدام به نقد از بیرون و قرار گرفتن حول یك سیكل بسته ی درون قدرت بوده كه نه خود فرصت بیرون آمدن و دیدن مشكلات از بیرون را داشتند و نه به منتقدین بیرونی كه بواسطه بی مهری های صورت گرفته به آنها،كه در بیرون قدرت مشغول نقد بودند اجازه دیده شدن را دادند و این باعث دادن هزینه های بسیاری بر پیكره جامعه شد.
در یك نمونه كوچك از این جامعه به مثابه موجود زنده نیز می توان منطقه ای كه در آن زیست میكنیم را مثال زد :
در منطقه نیز اصلاحات همیشه بمانند امر روزمره در لایه های مختلف زندگی مردم بطور مستمر وجود داشته و مردم منطقه برای رسیدن به آن تلاش میكنند و تشكل اصلاح طلبی منطقه بواسطه عدم درك صحیح از مناسبات به همان مشكل اصلاح طلبان دچار شده و در یك سیكل بسته ای كه برای خود فراهم آورده اند ، در پی حل مشكلات جدید بواسطه راه حل های قدیمی هستنند كه این رویكرد آنها را ناتوان از حل معضلات و مشكلات منطقه ای كرده و برای فائق آمدن بر این مشكل باید تن به یكی از دو راه ممكن دهند:
اول اینكه به جای حذف منتقدین، بدنه خود را بدرستی ببینند و به انتقاد های صورت گرفته واكنش صحیح ، در جهت بهبود خودِ تشكل و تعریف و تاسیس ساختاری سیستماتیك جامعه بپردازند تا از هزینه زا بودن برای جامعه بپرهیزند و نیز از ان مهمتر با گذشت زمان به سرنوشتی مانند ده ها سازمان و تشكیلاتی كه از ابتدای مشروطه تا كنون ، دچار نشوند . و یا همچنین اینكه از منتقدین بیرونی استفاده كنند. یعنی به بدنه خود منتقدین بیرونی تزریق كنند تا این منتقدین بتوانند با دیدن مشكلات و رصدِ وضع موجود راه حل مناسبی را جهت ارائه حیات آن با كمترین هزینه ها اقدام نمایند. ساده انگاشتن هر كدام از اینها ابتدا باعث هزینه های بسیاری بر جامعه پیرامونی و محیطی شده و در ثانی با ارائه این روند در یك سیكل بسته دچار رسوب شده و توان همراهی جامعه را نداشته و در نهایت بمانند بسیاری از تشكلهای گذشته حذف و منقرض خواهند شد و جامعه به رویكرد جدیدی خواهد رسید.