صفحه نخست | چرا حسن روحانی به احتمال زیاد دوباره رئیس جمهور خواهد شد!

چرا حسن روحانی به احتمال زیاد دوباره رئیس جمهور خواهد شد!

حرف شمال_ عالین نجاتی: کمتر از 12 ماه دیگر، رئیس دوازدهمین دولت بعد از انقلاب اسلامی ایران با نظر درصدی از 54 میلیون واجد شرایط رای دهی انتخاب می شود.
احتمال اینکه«حسن روحانی» رئیس دولت یازدهم که به نام «دولت تدبیروامید» شناخته می شود، در دور بعدی نامزد نشود تقریبا صفر است.
در این یادداشت قصد دارم در تحلیلی اجمالی نشان دهم که چرا «روحانی» به احتمال بسیار زیاد، برخلاف آنچه اقتدارگرایان اولین دولت چهارساله می خوانند، مجددا رئیس جمهور خواهد شد.

چرا حسن روحانی به احتمال زیاد دوباره رئیس جمهور خواهد شد!

 

 در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو برخلاف تمام دوره های دیگر، هنوز رقیب اصلی رئیس جمهور مستقر مشخص نشده است.
نخستین و دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در شرایطی کاملا متفاوت از دیگر ادوار برگزار شد. در بهمن ۵۸  و یک سال پس از پیروزی انقلاب که با استعفای دولت موقت  اداره امور اجرایی کشور عملا بر عهده شورای انقلاب بود، بنی صدر با 78درصد آرا انتخاب شد اما کمتر از دوسال بعد بازهم در شرایطی عجیب، بعد از عزل بنی صدر و در حالیکه او هنوز در کشور حضور داشت، «محمدعلی رجایی» موفق شد بر تمامی اصولگرایان سنتی (سیداکبر پرورش، عباس شیبانی، حبیب‌الله عسگراولادی مسلمان ) غلبه کند و با 87 درصد آرا رئیس جمهور شد.
اما در دوره های بعدی که فارغ از شرایط اضطراری برگزار شد همواره یکسال قبل از انتخابات، رقبای اصلی یکدیگر را می شناختند. اما در این دوره اصولگرایان هنوز نتوانسته اند تا این لحظه روی شخصیتی مانور دهند و اصلاح طلبان نیز بر سر روحانی و انتخاب مجدد وی توافق دارند.
اصولگرایان با از دست دادن زعمای قوم، نظیر آیت الله مهدوی کنی و حبیب الله عسکراولادی، حلقه تجمیع را از کف داده اند و بیش از هر زمان دیگری بلاتکلیف به نظر می رسند.
مهره های امتحان شده ای نظیر محمدباقر قالیباف، محسن رضایی، احمد توکلی، سعید جلیلی، علی اکبرولایتی و حتی شخصیتی نظیر علی اکبرناطق نوری (که هنوز هم اصولگرایان معتدلی مثل علی لاریجانی یا علی مطهری روی او در مواقع حساس حساب می کنند) نیز دیگر به کار جناح راست نخواند آمد.
قالیباف جایش در شهرداری تهران خوب است. توکلی ترجیح می دهد اقتصاددانی منتقد باشد تا نامزدی شکست خورده. محسن رضایی زیرک تر از آن است که هتریک در زمین سیاست را به جان بخرد و سعید جلیلی هم فعلا اصلا معلوم نیست کجاست! و چقدر شبیه است سرنوشت این روزهای او با اسفندیار رحیم مشایی.
چهره های مقبول تری نظیر «علی لاریجانی»،«هاشمی رفسنجانی» یا «محمدرضا باهنر» نیز جای فعلی شان را دوست دارند.
برخی شایعات درباره احتمال نامزد شدن کسانی همچون «سردار قاسم سلیمانی» نیز چیزی بیش از آدرس غلط دادن نیست. با توجه به وصیت امام، نظامیان نباید در سیاست دخالت کنند. هم بر این اساس و هم بر اساس ماموریت مهمی که بر دوش «سلیمانی» است، امکان ندارد او در این دوره در انتخابات ریاست جمهوری یا هر انتخابات دیگری شرکت کند.
اصلاح طلبان نیز چهره های شاخص شان را در مسیرهای دیگری انداخته اند. عارف تازه راهی مجلس شده و اگر قرار بود در انتخابات ریاست جمهوری باشد نامزد مجلس نمی شد. سیدحسن خمینی نیز تجربه ردصلاحیت در انتخابات خبرگان را اندوخته ای گرانبها می داند و بی شک از این پس در ورود به دنیای سیاسیت مداقه بیشتری خواهد کرد. چهره های همچون محمدخاتمی،عبدالله نوری، مصطفی معین یا احمد نجفی تائید صلاحیت نمی شوند و برخی دیگر مثل جهانگیری و ظریف هم رقیب رئیسشان نمی شوند.
می ماند یک انرژی هسته ای مخفی در سانتریفیوژ اصولگرایی که آنهم «محموداحمدی نژاد» است. هرچند دوستداران دوآتشه و مثل همیشه پرهیاهوی وی در سفرهای استانی رئیس جمهور سابق با شعار«به جون هرچی مرده، احمدی برمی گرده» از او استقبال می کنند، اما استقبال همه اصولگرایان از «مردهاله ای» به این گرمی نیست.
«علی لاریجانی» که اداره پنهان بخش اعظمی از اصولگرایان را به عهده دارد چشم دیدن او را ندارد، چه برسد به اینکه برایش رای جمع کند.اما از آن طرف رابطه اش با حسن روحانی بسیار خوب است و می دانیم که اگر حمایت او در مورد رای اعتماد برخی از وزرا، جلوگیری و توقف برخی استیضاح ها وتصویب برجام در مجلس نبود، امروز حسن روحانی و دولتش چالش های به مراتب بیشتری داشتند.
علی اکبر ولایتی به عنوان لیدر اصلی اصولگرایان سنتی مدت هاست مخالفت آشکارش با روش های اوئ را اعلام کرده است.
 معدود حامیان وی نظیر «جبهه پایداری» یا بدنه اصولگرای حامی «حدادعادل» نیز ضعیف تر شده و صندلی های بسیاری را در مجلس از دست داده اند.
از همه مهمتر مخالف اصلی و غول مرحله آخر «احمدی نژاد» یعنی «اکبر هاشمی رفسنجانی» نیز، دیگر در محاق روزهای دشوار انتخابات سال 88 نیست. او امروز هم دولت را با خود همراه دارد و هم مجلس را و حال این روزهایش طوری است که عکاس ها تصویر «سردارفیروزآبادی» درحال سلام نظامی دادن به وی را ثبت می کنند.
احمدی نژاد اما دوبرگ برنده اصلی دارد. اول اینکه اطرافیانش به شدت به وی وفادار هستند و شبکه مویرگی اما گسترده ای را در همه کشور سامان داده اند. این شبکه؛ متشکل از مدیرن باقی مانده در دولت حسن روحانی است که «مازندران» می تواند مثال خوبی برای این شبکه باشد. چندانکه احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری رسما برای «جواد قناعت» حکم ریاست ستاد هماهنگی اش در مازندران را صادر کرد.
برگ برنده دیگر احمدی نژاد؛ اعتقاد راسخ وی به قدرت رسانه و در دست داشتن تریبون هایی میلیونی نظیر صداوسیما است. با توجه به گذشت بیش از سه سال از عمر دولت تدبیروامید، هنوز هم صداوسیما به شکل آشکاری تریبون رسمی گفتمان احمدی نژاد است. شاید تصویر او را به اندازه روحانی و جهانگیری نشان ندهد، اما می توان ده ها مهمان در برنامه های زنده و تولیدی را سراغ گرفت که همان حرف های احمدی نژاد را به جای کاپشن در کت و شلوار یا لباس روحانیت می زنند.
 اما از طرف دیگر چالش های رئیس جمهور سابق نیز کم نیست. شایعه احتمال ردصلاحیتش آنقدر قدرت گرفته که هرزگاهی از رسانه های نزدیک به وی نیز مطرح شده و به اصطلاح به عنوان یک حربه سیاسی مورد تحلیل قرار می گیرد.
تجربه های تلخ اقتصادی نظیر فساد سه هزارمیلیاردی، دکل های گمشده، پرونده تامین اجتماعی،نفتکش های گم شده، فرار بی بازگشت محمودرضا خاوری، دستگیری معاون اول رئیس جمهور و حجم بی نظیر پروژه های نیمه کاره ایی که بعضا از اساس غلط اند، نیز یکی از از چالش های جدی احمدی نژاد برای رقابت با روحانی در صورت تائید صلاحیت است.
در مورد میزان استقبال مردمی از احمدی نژاد نیز در هر دو طرف خطاهای فراوانی دیده می شود. او هرگز آنطور که طرفدارانش القاء می کنند محبوبیت خرداد 84 را ندارد و از آن طرف «مرده خواندنش» نیز خطایی راهبردی است.
احمدی نژاد فعلا در شرایط «فریزسیاسی» است، انگار او را برای مدتی مومیایی کرده اند و هرزگاهی به عنوان یک شی نفیس در معرض نمایش عمومی می گذارند. او نه حرف تازه ای می زند و نه حرف تازه ای می شنود. دوست گرمابه و گلستانش در تبعید خودخواسته در رامسر به سر می برد، محرم اندرونی سیاسی اش در کنج زندان است و رفت و آمدها به ولنجک نیز اگرچه در ظاهر خوراک رسانه ای خوبی است اما در باطن چیزی فراتر از گعده های بلندپروازانه و تکرار نسخه های فرازمینی نیست.
با این حساب جدی ترین رقیب روحانی در شرایطی کاملا نابرابر با او به سر می برد، هرچند نباید شبکه مویرگی و نفوذ رسانه ای اش را دست کم گرفت.
از طرف دیگر حملات پیاپی اقتدارگرایان و تمرکز آنها بر برخی مسائل نظیر فیش های حقوقی، موضوع بورسیه ها، قراردادهای نفتی، برجام و نظایر آنها تاثیر چندانی بر مردمی که گزینه بهتری از «روحانی» در میدان نمی بینند ندارد.
روحانی در کاهش تورم، ایجاد ثبات اقتصادی، تسری آرامش فرهنگی و رعایت عدالت سیاسی تا حد زیادی موفق عمل کرده است. هرچند ممکن است مثلا در مازندران اشتباه کرده باشد ولی انتخاب هایش در بیش از 70درصد موارد بد نبوده. اگرچه 30 درصد باقی مانده اشتباهاتی بعضا مرگبارند.
«برجام» آنچنان که خود رئیس جمهور هم اشاره کرده اند در واقع یکی از برترین دستاوردهای تاریخ معاصر ایران است. حل مناقشه ای که طولانی ترین مناقشه هسته ای تاریخ نام گرفته بود، آنهم با دست خالی ، اقتصاد ورم کرده و بیمار، سطح نازل اعتماد بین المللی و سقوط باور نکردنی و کمرشکن قیمت نفت واقعا کار مهمی بود و تلاش مخالفان دولت با صرف هزینه های گزاف،برای به انحراف کشاندن آن تا این لحظه با شکست مواجه شده است.
هرچند، ذکر این نکته ضروری است که دولت بیشتر وقت خود در سه سال اول را به برجام گذراند و از سیاست داخلی، مخصوصا در حوزه عزل و نصب ها به شدت غفلت کرد.
کلید روحانی به احتمال زیاد دوباره قفل پاستور را برایش باز خواهد کرد و نباید دستورکار«چهارساله شدن دولت روحانی»در اتاق فکر اقتدارگرایان را چندان جدی گرفت.
 این البته نباید دستمایه ای برای ادامه روند فعلی دولت، مخصوصا در حوزه سیاسی و فرهنگی باشد. روحانی ناچار است و باید برای قوام دادن به این اعتماد متزلزل دست به تغییر گفتمان سیاسی خود بزند و تدبیر را در عمل سیاسی فراگیر به نمایش بگذارد. این امر الزاما به معنای تغییر و تعویض مهره ها نیست، بلکه دولت باید با همین مهره های فعلی اتمام حجت کند که در این چندماه باقی مانده تا انتخابات از تمام ظرفیت قانونی و عرفی خود با در نظر گرفتن شرایط عقلانی برای توسعه سیاسی و اقتصادی استفاده کنند.
نخستین قدم برای حرکت در این مسیر را باید همپای طرفداران دودل دولت برداشت، کسانی که با قلب شکسته می خواهند دوباره  نام «حسن روحانی» را به صندوق بیاندازند.
آقای رئیس جمهور تعداد این دلشکستگان در مازندران کم نیست!
منبع: عبارت
14-06-1395, 08:06
بازگشت