يادداشتی از لاله انگورج تقوی/ با پایان یافتن مهلت ثبت نام کاندیداهای ورود به مجلس دهم در کشور، و آمار ثبت نام کنندگان این دوره می توان تحلیل های مختلفی از آن داشت.
یکی از سوژه هایی که شاید حتی در تحلیل ها نیز نسبت به آن کم توجهی می شود، سهم ناچیز بانوان در کاندیداتوری انتخابات مجلس است.
آمار منتشر شده از ستاد انتخابات استان مازندران نشان می دهد، از 305 نفر ثبت نام شده این دوره در شهرستان های مختلف استان، تنها 25 نفر را زنان تشکیل می دهند و این بدان معنی ست که میزان حضور زنان برای رقابت در این عرصه8.2 درصد است.عدد ناچیزی که با توجه به ظرفیت های علمی و اجتماعی بانوان مازندرانی بسیار جای تامل دارد.
این مسئله در سطح کلان نیز قابل تعمیم است، البته شاید درصد آن در شهرها و حوزه های مختلف تفاوتی داشته باشد، اما در مجموع آنچه که براورد می شود ناچیز بودن این حضور است.
طبق آمار سالهای گذشته، سهم زنان از 288 کرسی سبز مجلس هیچگاه از 14 کرسی در دوره پنجم فراتر نرفته که هیچ، در طول سالها نیز به عددی کمتر رسیده و در دوره فعلی که نهمین دوره از مجلس شورای اسلامی است، تنها 9 کرسی سهم زنان شده است.
بررسیها نشان میدهد که میزان گرایش و انگیزه زنان برای حضور در عرصه سیاست به اندازه مردان نیست. زیرا سیاست عرصه مردانه است و در آن ریسک و خطر زیادی وجود دارد. کسی که وارد عرصه سیاست میشود، حیثیت و آبروی خودش را به عرصه میآورد و احتمال آسیب دیدن این سرمایه زیاد است. از طرف دیگر خشونت موجود در عرصه سیاست با طبع زنان کمتر سازگاری دارد. مگر اینکه از خشونت آن کم شود و به طبع عاطفی زنان مقداری نزدیکتر شود. عامل سوم این است که ورود به عرصه سیاست و بویژه حضور در مجلس به پشتوانههای مادی و معنوی متعددی نیازمند است. طبیعی است ، کسی که میخواهد وارد مجلس شود به معرفی، تبلیغات، ستاد انتخاباتی و امثالهم نیاز دارد و متأسفانه زنان برای ورود به این عرصه با کمبود پشتوانه اقتصادی مواجهاند. اینها مسائلی است که باید به عنوان عوامل درونی مؤثر در کم تعدادی نمایندگان زن در نظر بگیریم.همچنین قدمت و پیشینه مشارکت سیاسی زنان بسیار کمتر از مردان است.
بنابر این علاوه بر کمتر بودن انگیزه میتوان از کمتر بودن مهارتهای سیاسی لازم نیز به عنوان عوامل درونی مشارکت سیاسی پایین زنان نام برد.
اما اگر بخواهیم از عوامل بیرونی صحبت کنیم، بخشی از آن فرهنگی و بخشی دیگر ساختاری است. مثلاً در انتخابات مجلس که احزاب نقش بیشتری دارند. اینکه چه تعداد از زنان در این فهرستها گنجانده شوند مؤثر است. چنان که دیدیم در انتخابات مجلس هفتم دقیقاً آن تعداد از خانمهایی که در لیست اصلاحطلبان قرار داشتند به مجلس راه پیدا کردند. گرچه احزاب هنوز جایگاه واقعی خودشان را در جامعه ما پیدا نکردهاند اما بیتأثیر نیستند. اینکه زنان در بدنه و شورای مرکزی احزاب حضور کمرنگتری دارند خود را در انتخابها بخوبی نشان میدهد. بنابراین برای حل این مسأله و بهرهمندی بیشتر از توان فکری و مشارکت سیاسی زنان باید برنامهریزی و زمینهسازی صورت بگیرد.
عوامل فرهنگی و نوع نگاه جامعه نیز بسیار موثر است، تفکر مردسالارانه در تمام دنیا با غلظت های متفاوت وجود دارد. اما اینکه بخواهیم صرفاً روی سوابق و توانمندیهای سیاسی زنان تأکید کنیم، این سؤال مطرح است که مگر همه مردانی که وارد مجلس میشوند، سابقه و توانمندی لازم را دارند؟ اتفاقاً زنانی که تاکنون در این جایگاه قرار گرفتهاند، نشان دادهاند که در بسیاری از زمینهها نه تنها کم توانتر نبودهاند که برتری داشتهاند.
اما آنچه تاکنون رایج بوده است، این است که زنان برای برعهده گرفتن مدیریتها باید توانمندی بیشتر از آنچه معمولاً یک مدیر مرد در شرایط برابر بروز میدهد، از خود نشان دهند.
البته زنان هم به دلیل مشغلههای متعدد و مسئولیت مضاعفی که نوعاً در خانواده برعهده دارند و نمیتوانند از آن چشم بپوشند، باید از شرایط و کمکهای ویژهای برخوردار شوند.
بنابراین اگر واقعاً خواستار بهرهمندی از توان فکری مدیریت زنان در سطوح بالای سیاسی هستیم، باید هزینههای لازم را برای این بهرهمندی بپردازیم و برای این کار برنامهریزی کنیم. یعنی باید سلسله تسهیلاتی فراهم شود که دغدغههای ذهنی زنان و موانعی که وجود دارد، رفع شود.
کار فرهنگی، تغییر نگرش جامعه نسبت به موضوع، تشویق زنان به کاندیدا شدن و ورود به عرصه سیاست، حمایت از آنها در احزاب و نیز حمایت رسانهها از زنان و... مجموعهای از عواملی هستند که در این زمینه مؤثر است. باید بسته سیاستی برای افزایش مشارکت سیاسی زنان طراحی شود.
واقعیت این است که کار نمایندگان زن از کار نمایندگان مرد مشکلتر است. خانمی که به عنوان نماینده به مجلس میرود، همزمان باید رسالت و مسئولیت نمایندگی را انجام دهد، از طرف دیگر به دلیل جنسیتاش زنان جامعه از او توقعات خاص خود را دارند. البته ممکن است نمایندگان زن بگویند که مگر چند درصد زنان به ما رأی دادهاند که حالا ما را نماینده مطالبات خود میدانند. اما در صورتی که بشود مثلاً تشکلهای سیاسی زنان یک فهرست زنانه ارائه کنند، بعد میتوانند مطالبات بیشتری از این زنان نماینده داشته باشند. اما بالاخره زنان مجلس باید حافظ منافع زنان جامعه باشند و این کار را برای آنان مشکلتر میکند و به ارتباط بیشتر آنها با تشکلهای زنان نیاز دارد که متأسفانه در حال حاضر بسیار محدود است.
اما طبیعتاً این تمام رسالت آنها نیست و زنان باید همچون نمایندگان مرد به رسالت و مأموریت خود در حفظ منافع و مصالح ملی متعهد باشند. البته همین تعهد آنها را در حل مسائل زنان هم یاری خواهد کرد و به حضور پررنگتر زنان در دورههای بعد نیز کمک میکند.
برنامه ریزی و تلاش برای مشارکت سیاسی زنان در کشور ارزشمند است و گام اول شناسایی نیروهای توانمند است که اتفاقاً کم هم نیستند. حمایت از آنها و آشنا کردن آنها با مهارتهای انتخاباتی و قانونگذاری و... میتواند زمینه حضور بیشتر را فراهم کند. ضمن اینکه همگرایی میان احزاب زنان میتواند موجب رشد مشارکت سیاسی و تقویت آنها شود.
در استان مازندران نیز با همه ظرفیت های علمی و اجتماعی زنان ، آنطور که باید از زنان در عرصه های مدیریتی استفاده نشده و همین موضوع به نوعی تاثیر خود را در عدم باورپذیری زنان برای حضور در رقابت انتخاباتی مجلس نشان داده است.
این مسئله تا جاییست که زنان تحصیلکرده حتی خود را در رده مردانی هم کفو خود در این منظر نمی بینند که بنا به دلایلی مختلف، همچون شناخته شدن، تایید صلاحیت گرفتن، کسب تجربه و...پا به عرصه انتخابات می گذارند.
سهم ناچیز 8 درصدی ثبت نام کنندگان زن در بین آمار نهایی اعلام شده گواه این عدم باور و ریسک پذیری برای زنان سرزمینی است که در تمامی ابعاد سیاسی و اجتماعی ، کار و تلاش و اقتصاد خانواده ، دوشادوش و حتی در جلوی صف مردان حاضر هستند.
در این بین، حوزه انتخابیه نوشهر،چالوس و کلاردشت در ساعات آخر مهلت ثبت نام تنها حضور یک بانو را در بین 24 ثبت نام شده دیگر به خود دید و باید همین را به فال نیک گرفت تا شاید انگیزه ای برای حضور موثر و بیشتر بانوان در این عرصه در این حوزه انتخابیه باشد.